نماز جمعه برای همیشه عامل وحدت است ، اگر. . .

                                                                                                                  بهروز فرهادیان - 1365


نماز جمعه برای همیشه عامل وحدت است ، اگر. . .


نوع تعالیم دین اسلام و شیوه های رفتاری مسلمین ، اقتضای وحدت و همدلی دارد تا در برابر جهانی از مخالفین و معاندین توان زندگی و حرکت داشته باشند . صراحت آیات کریمه قرآن بر دعوت مسلمین به برادری و اتحاد و نکوهش تفرقه گرایی و سنت و سیرة پیشوایان معصوم علیهم السلام مؤید این امر است .

در حافظة تاریخ ، نمونه های بسیاری می توان یافت که مسلمانان با حفظ اختلاف نظرها و برداشت ها   و دیدگاه ها ، وحدت اجتماعی را تحقق بخشیدند و از تفاوت آراء به تقابل و تفارق در اجتماع کشیده نشدند . هرگاه وحدت گرایی مسلمین به واقعیت پیوسته ، ماندگارترین تجلیات انسانی و حیات اجتماعی را برجای نهاده است . سیری در تاریخ گذشته برای جامعة اسلامی امروز که بار قرن ها مبارزه و ظلم ستیزی و محرومیت و  رنج مسلمانان را به دوش دارد ، درس آموز است .

تاریخ چنین می آموزد که تلخ کامی ها ، مصائب و عقب ماندگی ها به دلیل غفلت از آموزه های دینی و تفرق مسلمین بوده است . آنجا که مسلمین از تفاوت در منظرهای فکری به تقابل با یکدیگر روی آوردند و بر هم شوریدند و تیغ بر یکدیگر کشیدند ، جز شکست و حرمان و چیرگی نامسلمانان حاصلی نداشت .

در همة حوادث تلخ ، بزرگان و سران قوم به نوعی نقش داشتند . مردمی که بنا به اعتقادات دینی ، سران را امناء خویش می پنداشتند ، با بروز اختلاف در میان آنان ، شعبه شعبه شده و هر یک روی به کسی می نهادند و با غفلت از دعوت دین به اخوت و حسن ظن با یکدیگر و خشم و بغض با کفار ، با هم کیشان دشمنی می کردند و با دشمنان ، مدارا .

بر آن همه واقعیت های عبرت انگیز نمی توان چشم بست . آنکه امید به آینده دارد و به افق دور دست چشم دوخته باید از گذشته درس بیاموزد . افرادی که با وجود اشتراک در مبانی اعتقادی ، بینش ها  و روش های متفاوت را دال بر جدایی می دانند ، یا با شنیدن سخنی خلاف آنچه خود می پندارند ، صاحب سخن را به خروج از دین و خودباختگی و کج اندیشی متهم می کنند ، نیاز به بازنگری نقادانه در پندار و رفتار خویش دارند . تاریخ جز ناگواری و زشتی و پلشتی نتیجه ای برای چنان تفکری بیاد ندارد . خودخواهی ، گروه گرایی ، شخصیت پرستی ، مقام خواهی و تعصب کور ، از دلایل ترجیح تفرقه بر وحدت است . اما اخلاق و منش مسلمانی با چنین مشی اجتماعی بیگانه است .

سخن دیگر اینکه ، اگر محوری برای وحدت مردم وجود داشته باشد ، علماء و سیاستمداران که سکانداران جریان های گوناگون فکری هستند ، می توانند با تقویت آن محور ، جامعه را به بالاترین حد سلامت  و کارآیی سوق دهند . در جامعة اسلامی ، محور اتحاد ، رهبری است . رهبری ، با تکیه بر ارزش های دینی و پاس داشتن حق الناس و با دیدگاهی فراتر از گرایش های جناحی عزت جامعه را با وحدت مردم تأمین می کند .

رهبری در عین قبول روش ها و انواع نگرش ها در چگونگی راه بردن جامعه به سوی تعالی فردی و اجتماعی ، با سعة صدر و روشن بینی ، گروه ها و جناح های سیاسی و فکری معتقد به اصول نظام را حفظ کرده و برای سعادت و سلامتی جامعه به یاری می گیرد .

از آنجا که ائمه جمعه منصوب رهبری اند ، باید با رعایت انصاف و عدالت از طرح مسائل         اختلاف برانگیز و ترجیح مصالح یک جناح بر مصلحت جامعه بپرهیزد . موضع گیری علیه برخی که به دلیل اختلاف در دیدگاه های سیاسی و راهبردها ، هدف زخم زبان و طعنه و عیب جویی قرار می گیرند ، از هیچ سخنران یا خطیب جمعه ای پسندیده نیست . موضع گیری های غیرمنصفانه و تحلیل های تک زاویه ای به تدریج موجب به حاشیه راندن عده ای از مردم از نماز جمعه خواهد شد .

حفظ منزلت و شخصیت کسانی که پایبند به ارکان نظام و ارزش های اسلامی هستند ـ و حتی کسانی که مسلمان نیستند اما تابع حکومت اسلامی اند ـ بر همگان فرض است . پایبند نبودن عملی به آموزه های اسلامی در مکان هایی که به نوعی به پرستش و تربیت و تزکیه نفس مرتبط اند ، مردم را در پذیرش سخنان حق دچار تردید می کند . اگر در این حیات گذرا در برابر سدی که در پذیرش سخنان حق بوجود می آورند ، خود را پاسخگو نبینند ، در «روز داوری» و در محضر آن «داور دادار» دستاویزی نخواهند یافت .

وظیفة خطیر علما دین و شخصیت های مذهبی ، فکری و سیاسی حکم می کند که از افتادن در دام تفرقه گرایی اجتناب ورزیده و با صف بندی های متعدد موجب کاهش قدرت نظام نشوند . اگر اینان با  توجیهات گوناگون ، زمینه ساز تفرقه و اختلاف میان مردم شوند ، از مردم انتظار وحدت و همدلی نباید داشت .

مسجدسلیمان ، شهر مشکلات


بهروز فرهادیان - 1372                                           

 

 

                                          

به نام هستی بخش

مسجدسلیمان ، شهر مشکلات

 

درباره مشکلات شهرستان مسجدسلیمان بارها گفته و نوشته شده اما هیچگاه اقدام قابل توجهی صورت نگرفته و وعده های چندین دهه مسئولین دردی از دردهای مردم را مداوا نکرده است . شهری که روزی اولین چاه نفت در خاور میانه، اولین لوله کشی آب ، اولین فرودگاه ، اولین بیمارستان . . . را در کشور داشت امروز زیر بار مشکلات کمر خم کرده اعتبار لازم در اختیار مسئولین شهر برای اجرای برنامه های بهسازی قرار نمی گیرد وکسی هم به ناله های پر درد گوش نمی کند .

مشکلات متعددی این شهر را در محاصره خود گرفته که به برخی از آنها اشاره می شود . به دلیل نداشتن طرح جامع و کوهستانی بودن شهرستان بر مشکلات افزوده شده است . کوچ عشایر به این شهر و عدم پیگیری تخلفات موجب رشد بی رویه ساختمان سازی شد . منازل نامنظم احداثی در کوه ها بدون در نظرگرفتن جاده ، چهره زشتی به این شهر داده است .

 

1-   آب :

با وجود دو سد بزرگ کشور در این منطقه ، آب برخی از محلات به وسیله تانکر آب ، تأمین می شود ! عموم محله های شهرستان در هر روز تنها دو ساعت آب دارند . کمبود آب به ویژه در مدارس مشکلات خاصی به وجود آورده که گاه به ترک ناخواسته مسائل شرعی انجامیده است . عدم اعتبار تنها بهانه ای است که برای گریز از کار به زبان آورده می شود . چطور برای انتقال آب از یک استان به استان دیگر که صدها کیلومتر لوله گذاری احتیاج دارد ، مشکل اعتبار مطرح نمی شود اما برای چندین کیلومتر لوله گذاری در یک منطقه عدم اعتبار را مشکل اصلی بیان می کنند ؟

زمان آبگیری معلوم نیست بنابراین عموماً لوله های آب را باز می گذارند تا مخازن پر شود . بعد از نیمه های شب برخی محلات باید آبگیری کنند به همین جهت برخی خیابان ها در طول شبانه روز مملو از آب است که مشکلات خاص خود را دارد .

آب های سطحی مشکلات فراوانی برای مردم به ویژه در پائیز و زمستان به وجود آورده است. این در حالی است که شهرستان بر روی تپه ماهورهایی بنا شده که با هزینه اندک می توان آبهای سطحی را به دره های مجاور هدایت کرد .

 

3- بیکاری :

بیکاری  به ویژه بین جوانان ـ در شهرستان یکی از بالاترین رقم ها در کشور است . آثار این پدیده را در رفتارهای اجتماعی به وضوح می توان دید . خیابان های مملو از جوانانی که بیهوده قدم می زنند ، شکوه ها و نگرانی های والدین و . . . از جمله آثار این پدیده است .

سال ها وعدة احداث پتروشیمی در منطقه ، تنها بر دردهای مردم افزوده است . براستی چه کسی پاسخگوی مشکلات جوانان و خانواده های آنان است ؟

 

4- فاضلاب

این شهرستان علی رغم وعده های چندین ساله مسئولین ذیربط از محدود شهرهای فاقد فاضلاب می باشد . در بسیاری نقاط شهر ، فاضلاب در سطح خیابان جاری است و مردم به سختی از خیابان ها عبور می کنند .

 

5- آسفالت خیابان ها :

متأسفانه با وجود کارخانه های بزرگ در شهرستان ، آسفالت خیابان ها انجام نمی گیرد و محدود اقدامات انجام شده نیز بدون هماهنگی با سایر ادارات و پشتوانه اجرایی و بدون کار تخصصی انجام می گیرد که جز به هدر دادن منابع دولت و ایجاد بدبینی در مردم نتیجه ای حاصل نمی شود .

مثلاً کانال های آب دو طرف جاده پشت برج که بیش از سی سال پیش احداث شده بودند در دهه های گذشته به دلایل مختلف از سوی مردم پر شدند و بدون اقدام اساسی و بدون زیرسازی ، بر روی خاک ها اقدام به آسفالت نمودند ! در همین جاده بالاتر از دبستان سعدی ماه ها است که آب از لوله ها جاری است و قریب به یک کیلومتر از جاده چه در تابستان و چه در زمستان پر از آب است اما کسی بررسی نمی کند که این آب از کجاست ؟!

 

 6- کمبود نیروی متخصص به ویژه در بیمارستان ها :

این امر موجب شده برای مسائل کوچک پزشکی مردم به سایر شهرستان ها مراجعه  کنند . علاوه بر این پیش آمده که به دلیل نبودن امکانات لازم ، برخی بیماران جان خود را از دست داده اند . بدیهی است این امر موجب افزایش هزینه ها ، مشکلات روحی و . . . شده است .

 

7- گاز :

این شهرستان با اینکه دارای منابع بزرگ زیر زمینی گاز است ، فاقد لوله کشی گاز می باشد . استفاده غیر مجاز از گازهای غیر استاندرد منجر به رها شدن بخش قابل توجهی گاز در فضا شده است که آثار بد آن بر روی برخی وسایل خانگی از جمله کولر و یخچال به وضوح مشاهده می شود .

جالب اینکه به قصد گاز رسانی کانال های اصلی عبور لوله گاز را حفر کردند که برای تردد خودروها مشکلات عدیده ای به وجود آورد و چندین ماه مکرر نسبت به آسفالت اقدام نکردند.   

 

8- سرعت گیر

در خیابان ها با آسفالت ، سراسر عرض خیابان را سرعت گیر ساخته اند . این سرعت گیرها به رنگ خیابان بوده فاقد رنگ آمیزی یا تابلو راهنما می باشد  به همین جهت تا کنون لطمات روحی و جسمی به افراد و خسارات زیادی به خودروها وارد شده است .

 

9- وضعیت برق

نا آرامی برق در گرمای بالای 45 درجه قابل توصیف نیست . حتی ساعت 1 و 3 نیمه شب در گرمای بهار یا تابستان برق نیز قطع شده است .

 

10- چراغ راهنمایی

تنها خیابان کم عرض و پر ترافیک شهر مانند بقیه شهرستان فاقد چراغ راهنمایی است . شهرستانی با بیش از یکصد و هزار نفر ، چراغ راهنمایی ندارد و رانندگان خوب و صبور مسجدسلیمان خود قوانین را رعایت می کنند .

 

با این همه ، مردم صبور و مهربان مسجدسلیمان این کاستی ها را چون گذشته تحمل می کنند ولی آیا کسی به فکر آنها نیست ؟! 

روان شناسی


 

به نام هستی بخش                                                                              بهروز فرهادیان -  1379

 

 

روان شناسی

 

 

 

این رشته در فرهنگ خاصی نامگذاری شده و بالطبع معانی خاصی را در بر دارد . جوامع غربی ، دنیا را یکسره مادی دانسته و علل غیر مادی را نمی پذیرند به این جهت این واژه هم معنای خاص خود را دارد . در واقع می توان گفت آنچه به نام "روان شناسی" نامیده شده "رفتارشناسی" است که تلاش ها و زحمات پویندگان این راه انکار شدنی نیست .

روان ، از نظر آنان برآمده از مغز مادی است بنابراین نسبت دادن آن به                                            "امور غیر مادی" اشتباه بی معنایی است . روان و ذهن امور                     مادی هستند و ". . . سرانجام راهی پیدا خواهیم کرد تا تمام تجربیات روان شناختی                را در قالب شرایط صرفأ مادی توجیه کنیم ." و "فرایندهای ذهنی انواع خاصی از                   فرایندهای مغزی هستند ولی به صورت متفاوتی توصیف شده اند . به عبارت دیگر ،             دنیا فقط یک نوع ماده دارد ولی جنبه های مادی و ذهنی را شامل می شود . (روان                  شناسی فیریولوژیکی- ص 9)*

در جوامعی که علل و دنیای غیر مادی را می پذیرند ، "روان" وجودی نیست که در آزمایشگاه ها بررسی شود و چون "روان" غیر مادی است ، شناحت روان  یا روان شناسی از حوزه علوم تجربی بیرون است و "روان شناسی" را رشته ای "تجربی" دانستن ، خطاست .

آنچه بعضی به ”روان” نسبت میدهند شامل یافته های مغز می شود که مورد احترام همگان است اما شامل امور غیرمادی نمی شود . اما چه دلایلی بر غیر مادی بودن روح ارائه شده است ؟ برای این موضوع دلایل مختلفی ارائه شده که تنها به دو مورد اشاره می شود :

1- تغییر و حرکت : پدیده های مادی بدون استثناء در حرکت و تغییر می کنند . این حکم بر درختان ، گیاهان ، حیوانات و جمادات جاری است . اما روح و روان درهیچ شرایطی تغییر نمی کند . مثلأ کسی دوران کودکی را به یاد می آورد و خاطره ها را مرور می کند اما خود حادثه در جهان خارج و واقعیت تکرار نمی شود . یعنی فردی که دوران کودکی را پشت سر نهاده اکنون و با اندامی دیگر ، دوران کودکی را که بدن دیگری است ، به یاد می آورد .

تمام پدیده های مادی دارای این ویژگی هستند و طی مراحلی این ویژگی را نشان می دهند مثلأ دوران جنینی ، تولد ، کودکی ، نوجوانی ، جوانی ، میانسالی و مرگ دوران هایی است که بشر می تواند بگذراند .

2- خواب : نشانه روشنی از«مرگ» می باشد . برخی حوادث بیداری پیش از وقوع  نیز در عالم خواب رخ می دهند .

 

بنابراین روان نمی تواند مادی باشد و در آزمایشگاه جستجو شود . کرچه بالاترین مراتب روح متعلق به انسان است اما سایر جانداران هم مراتب پایینی از روح را  دارند که جای بحث آن نیست . البته دستاوردهای بشری مثل فعالیت های آزمایشگاهی در مورد پدیده های مادی قابل احترام و ارجمند است و  کنکاش از سوی مخلوق خدا بر روی برخی دیگر از مخلوقات دارد و همه حکایت از آگاهی ، علم و اراده خالق آنها می کند .

مجموعه سازی در کتابخانه های دورة اسلامی



                                                                           بهروز فرهادیان - 1374

                                     

 

مجموعه سازی در کتابخانه های دورة اسلامی

 

 

 

 

پس از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، مسلمانان که بهره ای از سواد نداشتند ـ بجز تعدادی انگشت شمار ـ به دلیل علاقة فراوان به قرآن ، آن را سریعأ به حافظة خویش می سپردند . تعداد اندکی از افراد با سواد به عنوان «کاتب وحی» ، آیات نازله را بر ابزارهائی مانند استخوان ، پوست و چوب می نوشتند . 

از سالهای اولیه بعثت تا دوران اولیه حکومت اسلامی ، به دلیل برداشت خاصی که از آیات قرآن شده بود و بر اساس آن گمان می کردند با وجود کتاب آسمانی قرآن به سایر کتب نیازی نخواهند داشت ، تنها این کتاب آسمانی به منازل و مساجد راه یافت . این در حالی بود که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم احادیثی نقل شده بود که مسلمانان را به کسب و آموختن علم حتی از دورترین نقاط تشویق می کرد .

در این دوره مسلمانان با استنساخ آیات ، سور یا تمامی قرآن و وقف آن به مساجد ، زمینه تشکیل کتابخانه های مساجد را در دوره های بعدی به وجود آوردند . به مرور و با آشنائی بیشتر با کتب سایر اقوام و ملل و ممالک مفتوحه ، مسلمانان متوجه شدند در کتب دیگر نیز می توانند ابواب تازه ای از علم و دانش را به دست آورند .

مکنسن1 باور به ارزشمندی کتابچه ها ، جزوه ها و کتابهای رسمی را در دوران بنی امیه ، «سرآغاز کتابخانه های اسلامی»2 می داند . با جمع آوری انواع کتب از ممالک دیگر ، محل های خاصی برای نگهداری کتب در نظر گرفتند . به دلیل نفوذ فلسفه یونانی در میان مسلمانان و از آنجا که موضوعات غالب کتب جمع آوری شده فلسفی بود ، محل نگهداری کتب را «بیت الحکمه» نامیدند .

در دوران حکومت معاویه ، اولین بیت الحکمه بوجود آمد . محل این بیت الحکمه در کاخ «الخضراء» بود . در زمان ولید بن عبدالملک (مرگ در 96 هجری) در این کتابخانه ، کتابدار و نسخه بردار بکار گرفته شد . یکی از شیوه های مهم افزایش کتب ، نسخه برداری بود . از آنجا که کتب دستنویس بوده و امکان نشر گسترده وجود نداشت ، افرادی به کار نسخه برداری از کتب مشغول شدند . از ویژگیهای مهم نسخه برداران رعایت امانت در رونویسی و خط خوش بود .

بطور خلاصه می توان گفت در دوران بنی امیه کتب حدیث ،  دیوانهای شعر ، فلسفه و تاریخ در کتابخانه ها بود . کتابداران . نیز به عنوان افراد مورد اغتماد از کتاب ها محافظت میکردند . افرادی نیز  که توان داشتند کتب را زیاد کنند و کار رونویسی را به خوبی انجام دهند در آنجا بودند .

در دوران سلاطین عباسی که ایرانیان به مقامات بالای حکومتی راه یافتند ، سلاطین وقت را تحت تأثیر قرار داده با تکیه بر تمدن دیرینه  خویش ، نقش بی نظیری در گسترش علم و دانش ایفا کردند . ابوجعفر منصور دومین سلطان عباسی ، در سال 148 هجری ، جرجیس جبریل را مأمور ترجمة آثاری در زمینه طب کرد . امپراتور بیزانس در پاسخ به درخواست منصور ، کتابی از اقلیدس  و کتب دیگری در زمینة علوم فیزیک برای او فرستاد .

سلاطین عباسی افرادی را مأمور ترجمه کتب می کردند . کتب زیادی از جمله کلیله و دمنه ، آثاری از ارسطو ، المجسطی از بطلمیوس ، کتاب اقلیدس و آثار دیگری از زبانهای یونانی ، لاتین ، پهلوی ، فارسی و سریانی به عربی ترجمه شد .

مأمـون سلطان عباسی از امپراتوران بیزانس درخواست کرد کتبی از فلاسفه و علماء آن سرزمین از جمله آثاری از افلاطون ، ارسطو ،   بقراط ، جالینوس ، اقلیدس و بطلمیوس را برای وی ارسال کنند . 

در این دوران آنچه مهم بود گردآوری کتب در موضوعات مختلف بود . افراد مؤثر در این کار سلاطین عباسی ، وزرا ، درباریان و افراد با نفوذ  بودند . بویژه تمایل سلاطین عباسی در انتخاب نوع کتاب ، بسیار مهم  بود . سلاطین از این مجموعه برای گسترش عقاید و باورهای خود و تثبیت موقعیت حکومتی خویش بهره می بردند . نقل شده که بیت الحکمه در دوران مأمون ، پایگاهی برای نشر عقاید معتزله بود :

«بیت الحکمه مأمون عبارت بود از مرکزی برای بحث و جدل بین علمای عقل گرا ، فقها ، محدثان و فرهنگ نویسان و همة این افراد به لحاظ کارهایشان حقوق دریافت می کردند و مجموعة همگنی را که دارای آیین ، ارزش و جهت گیری مشترک بود ، تشکیل می دادند ؛ گروهی که پیروی از آیین معتزله ، مرام آنان بود و همة کوششها رو به سوی آن داشت و  بالاخره ، گروهی که سرشناس ترین چهره های این مکتب ، مثل نظام ، ابوهذیل العلاف ، بشر المریسی و تمامه بن الاشرس در رأس آن قرار داشتند .

و اما نتیجه ای که می توان از این اطلاعات گرفت چیست ؟ به نظر من باید این نتیجه را گرفت که : بیت الحکمه یکی از کانونهای معتزله بوده است ، کانونی که در آن ، این آیین از کتابهای فلسفیِ ترجمه شده ، تغذیه می کرد . منشأ اختلافی که بواسطة نظریة حادث بودن قرآن در اسلام پیش آمد ، از همین جاست . این اختلافات در پی همین جلسات و مباحثات ایجاد شد و بواسطة روحیة گروهی و همبستگی موجود در این جلسات تقویت نیز شد . مأمون چون در آنها افرادی مصمم و معتقد یافت ، به حمایت از آنها ، حتی با اِعمال زور و ایجاد وحشت برخاست ، کاری که بی هیچ تأخیری به بروز اختلاف انجامید .»3

کتب جمع آوری شده از سایر ملل و زبان های دیگر ، پس از دریافت به عربی ترجمه می شدند و این روند موجب افزایش کتب «بیت الحکمه» گردید . قابل پیش بینی است که برخی علماء و دانشمندان از بیت الحکمه استفاده می کردند . بی سوادی عموم مردم و جایگاه برجسته      بیت الحکمه بعنوان بخشی از دارایی های سلطان ، موجب می شد تنها عده ای خاص بتوانند از این کتابخانه استفاده کنند .

کتبی که با زحمت زیاد و از بلاد و کشورهای مختلف جمع آوری  می شد ، می بایست به نحو مطلوب ، مراقبت و حفاظت شوند تا در وقت لازم در اختیار مراجعه کنندگان که عموماً از علما و دانشمندان وقت بودند، قرار گیرند و پس از استفاده در جای مناسب قرار داده شوند . به همین  دلیل به مرور نیاز به افرادی به عنوان کارمند ، کتابدار و مترجم احساس شد که بعدها از گروه های اصلی مستقر در کتابخانه شدند .

محل های خاصی در نزدیکی کتابخانه برای سکونت افراد در نظر گرفته شد تا کارکنان بیت الحکمه ، فقها ، علماء و فلاسفه که برای مباحثه و گفتگو در بیت الحکمه حضور مکرر داشتند ، در هر وقتی که خلیفه بدانان نیاز داشت ، حاضر شوند و خود آنان نیز از لحاظ مسافت مشکلی برای رفتن به بیت الحکمه نداشته باشند .

غیر از بیت الحکمه ، کتابخانه های شخصی دیگری به وجود آمد که عموماً متعلق به افراد با نفوذ و علماء بود . از جمله این کتابخانه ها ، «خزانه الحکمه» متعلق به علی بن یحیی منجم (فوت به سال 275 هجری) از درباریان متوکل سلطان عباسی بود . از این کتابخانه ، عموم مردم می توانستند استفاده کنند و هزینه های کتابخانه نیز از دارائی شخصی علی بن یحیی پرداخت می شد .

بنا بر آنچه گذشت ، بیت الحکمه و خزانه الحکمه از این جهت که طبقاتی مانند فقها ، منجمین ، فلاسفه ، متکلمین ، محدثین و مفسرین به آنها راه می یافتند ، کتابخانه های نیمه عمومی  و گام های  نخستین کتابخانه های عمومی محسوب می شوند .

فعالیت کتابخانه ها ، در طی تقریباً سیصد سال به همین شکل ادامه یافت تا اینکه نوع دیگری از کتابخانه با نام «دارالعلم»  در کشورهای اسلامی به وجود آمد . دارالعلم شاپور بن اردشیر در بغداد از این نوع کتابخانه بود . شاپور ، ایرانی و شیعه مذهب بود . بنا به نقلی در سال 383  هجری ، شاپور ساختمانی را که با سنگ مرمر مفروش شده بود ، به دارالعلم اختصاص داد و کتب گرانبهائی را در آنجا گردآوری کرد . کثرت کتابهای دارالعلم شاپور که تعداد آنها را ده هزار و چهارصد مجلد نوشته اند ، باعث شهرت کتابخانه و استقبال دانشمندان و علماء شد .

شاپور برای کتابخانه فهرستی تنظیم کرده بود . مقدمة سبط بن جوزی بر این فهرست دلالت بر وجود انواع کتب در زمینة موضوعات گوناگون در کتابخانه دارد :

«بسم الله الرحمن الرحیم . این فهرستی است که توسط شابور بن اردشیر گردآوری شده و مشتمل است بر قرآنها و علوم مربوط به آن [معانی] ، تفاسیر و انواع قراءت آن ، فقه ، تقسیم  ماترک ، احکام به حسب مذاهب مختلف ، الهیات ، جدلیات و مباحثات ، کتب اهل البیت - رحمه الله علیهم  (کتبی که توسط اخلاف پیامبر(ص) تألیف شده اند) ، کتابهای انساب ، کتابهای لغات ، امثال و حکم ، صفات و صرف و نحو       (العربیه) ، عروض و قافیه ، دیوانهای شعرای دورة جاهلیت ، مخَضرمون و جدید ، قصص ، اخبار ، رسائل ، طب ، نجوم ، فلسفه ، هندسه و علوم دیگر.»4

در دارالعلم شاپور جلسات درس و مباحثه تشکیل می شد . دانشمندان زیادی از جمله ابوالعلاء معری شاعر و فیلسوف از این کتابخانه استفاده کردند . ابوالعلاء ، از دوران سکونت خویش در جوار کتابخانه شاپور و استفادة از کتب دارالعلم به نیکی و خوشی یاد کرده است .  

دارالعلم دیگری در موصل وجود داشت که ابوالقاسم جعفر بن محمد بن حمدان موصلی فقیه شافعی مذهب (فوت در سال 323) تأسیس کرده بود . در دارالعلم حمدان نیز کتب مختلف فقهی ، فلسفی ، نجوم و دیگر موضوعات وجود داشت و در آن به روی عموم مردم باز بود . این دارالعلم«کتابخانه ای عمومی ، به معنای واقعی کلمه بود ، که ضمناً برای خارجیان نیازمند نیز تسهیلات جا و غذا را داشت .»5

دارالعلم ها یا کتابخانه های عمومی دیگری همچون دارالعلم ابن ابی البقاء ، قاضی القضاه بصره (فوت در سال 499 هجری) وجود داشت که ابن ابی البقاء ، دوازده هزار کتاب وقف بر آن کرده بود . سیف الدوله بن حمدان (فوت در سال 356 هجری) با وقف ده هزار جلد کتاب به کتابخانة حلب در واقع سنگ بنای این کتابخانه را نهاد .

دارالعلم قاهره از دیگر کتابخانه های معروف بود که در سال 395 هجری به امر الحاکم سلطان فاطمی (فوت در سال 410 هجری) ، در نزدیکی کاخ سلطان ساخته شد . همة افراد می توانستند از این مجموعه کتابهای کتابخانه که جزئی از اموال شخصی الحاکم بودند .  استفاده و از کتب موجود استنساخ کنند . وسایل استنساخ از جمله کاغذ و مرکب نیز در اختیار مراجعه کنندگان قرار داده می شد .

در دارالعـلم قاهـره افرادی برای امور کتابداری و نظارت بر کارهای کتابخـانه استخدام شـده بودند . عـده ای از جمله فقها ، ستاره شناسان و اطباء نیز در نزدیکی کتابخانه ساکن بودند . برای این افراد از خزانة حکومتی ، مستمری تعیین شده بود .

الحاکم برای تأمین هزینه های کتابخانه ، بخشی از منازل و دکان هایی را وقف کرد تا از درآمد آنها هزینه های کتابخانه تأمین شود . «موقوفات اختصاصی دارالحکمه و راههای مصرف آنها» چنین اعلام شده است :

«از مٍلک مغربی ــ و ــ در آمد آن برای مخارج سالانه دارالحکمه و از بقیة عایدات آن 257 دینار برای خرید حصیرهای عبدانی ، 10 دینار برای دیگر مایحتاج دارالحکمه ، 90 دینار برای کاغذ مورد نیاز استنساخ کننده گان ، 48 دینار دستمزد کتابدار 12 دینار آب بها ، 15 دینار به منظور خرید و فروش ، 12 دینار برای تهیة کاغذ و مرکب و قلم فقیهانی که در آن جا به مطالعه می پردازند ، یک دینار برای مرمت پرده ها و 12 دینار برای صحافی کتب و ضمیمه کردن اوراقی که ممکن است از آنها افتاده باشد ، 5 دینار برای خرید نمد در زمستان و 4 دینار برای خرید گلیم در تابستان»6

با وجود اینکه کتابخانه عمومی قاهره (دارالعلم) برای عموم مردم قابل استفاده بود ، اما جهت گیری کلی آن تبلیغ آئین اسماعیلیه بود . چنانکه برخی7 معتقدند این دارالعلم به عنوان «کانون اسماعیلیه» به گردآوری علماء می پرداخت تا با بحث در کتب فلسفی ، پایه های آئین اسماعیلیه را تقویت کند . دارالعلم قاهره تا سال 567 هجری به فعالیت خود ادامه داد و در این سال با قیام صلاح الدین ایوبی و سقوط حکومت فاطمیان ، به تعطیلی کشیده شد .

        بنا بر آنچه ذکر شد ، مجموعه سازی در بیت الحکمه ها یا دارالعلم ها ، عبارت بود از جمع آوری کتب مختلف بر اساس تمایلات ، خواسته ها و نیازهای سلاطین ، درباریان ، ثروتمندان  و کسانی که توانائی وقف کتاب را داشتند . این تمایلات را به دو دستة مهم می توان تقسیم کرد . سلاطین و درباریان از کتابخانه ها برای تحکیم پایه های قدرت خویش بهره می جستند و واقفین به منظور کسب اجـر اخـروی به جمع آوری کتبـی اقـدام می کردند که مؤید دیدگاه هـای مذهبی آنـان باشد .        

 

ویژگی های کلی دارالعلم ها

ویژگی های عمومی دارالعلم ها را می توان به شرح زیر ذکر کرد :

        1- اساس تشکیل آنها «وقف» بود . واقفین به قصد شرکت در اصلاح جامعه و کسب اجر اخروی ، کتبی را نوشته ، خریداری یا استنساخ کرده سپس برای استفاده طالبین و مردم آنها را وقف می کردند . رواج وقف و افزایش کتب موقوفه نیاز به محل های خاصی برای نگهداری آنها را طلب می کرد . این محل ها همان دارالعلم ها بودند .

        2- دارالعلم ها در واقع کتابخانه های عمومی بودند که افراد با سواد می توانستند از آنها استفاده کنند . در برخی از این دارالعلم ها ، قلم ، جوهر و کاغذ نیز در اختیار مراجعه کنندگان قرار می دادند تا در استنساخ یا رونویسی و یادداشت برداری دچار مشکل نشوند .

        3- افزایش افراد باسواد و نیاز مردم و طلاب به کتب جدید ، ارزش یافتن علم و دانش در جامعة اسلامی ، ناتوانی طلاب ، دانش جویان و مردم در تهیه کتب مورد نیاز ، وجود محل های خاصی برای تهیه و نگهداری کتب را ضروری می ساخت . به این ترتیب ، دارالعلم ها به عنوان کتابخانه های عمومی جوامع اسلامی ، به وجود آمدند .

        4- سلاطین ، وزراء ، درباریان ، افراد بانفوذ و ثروتمندان از عمده ترین کسانی بودند که با وقف کتاب ، موجبات گسترش دارالعلم ها را فراهم کردند .

        5- مجموعه سازی در دارالعلم ها با گردآوری و جمع آوری کتب پراکنده صورت می گرفت و چنین نبود که گزینش کتاب به معنای امروزی آن صورت گیرد . دست نویس بودن کتب و عدم انتشار وسیع آنها از عوامل عمدة این شیوة مجموعه سازی بود . معمولاً هر کتابی که بدان دسترسی پیدا می شد ، حتی الامکان خریداری و به مجموعه اضافه می گردید .

 

غیر از دارالعلم ها ، مراکز و محل های دیگری وجود داشت که با جمع آوری کتب ،  نیازهای مراجعه کنندگان را پاسخ می دادند . با وجود دارالعلم ها و کتابخانه های مساجد عواملی بویژه بعد مسافت موجب می شد تا طالبان علم نتوانند به کتب مورد نیاز دسترسی پیدا کنند . بنابراین محل هایی که امکان تجمع های مردمی داشت ، مورد توجه واقفین کتب قرار گرفت . کاروانسراها ، بیمارستانها ، خانقاه ها ، مدارس ، مقابر و آرامگاه ها از جملة این مکان ها بود .

کتب بسیاری در این محل ها جمع آوری شد . تعداد کتب کتابخانة مدرسة فاضلیه در قاهره را بیش از صد هزار جلد دانسته اند . گرچه این رقمی غلوآمیز است اما می تواند از کثرت کتابهای این مدرسه حکایت  کند . المستنصربالله خلیفة عباسی فرمان تأسیس مدرسه ای را داد که در سال 631 هجری آغاز بکار کرد . تعداد کتب این مدرسه را حدود هشتادهزار جلد نوشته اند .

 در بارة کتابخانة مدرسة ضیائیه در دمشق نوشته اند : «همة کتابها و جزوات جدیدی که در دنیا منتشر می شد در آن وجود داشت ، تا آن جا که گفته اند کتبی به خط چهار پیشوای اهل سنت و تورات و انجیل نیز در آن بوده است .»8

 

 

از کتابخانه های بیمارستان ها ، به کتابخانة بیمارستان احمد بن طولون در قاهره می توان اشاره کرد که کتب آن را بیش از صدهزار جلد دانسته اند .

کاروانسرای ربیع در مکه ، کاروانسرای زوزنی در بغداد ، کاروانسرای قراء باشی در مدینه و خانقـاه سمیساطیه در دمشق از جمله مکان هایی بودند که دارای کتابخانه های عمومی بوده و مسافرین و طالبین علم از آنها استفاده می کردند .

در قرن هفتم هجری ، یاقوت حموی از کتابخانة عزیزیه یاد می کند که حدود دوازده هزار جلد کتاب داشت و واقف اصلی آن عزیزالدین ابوبکر عتیق زنجانی یا عتیق بن ابوبکر بود . این کتابخانه در مسجد جامع شهر مروشاهجان قرار داشت . یاقوت حموی می نویسد : «اقامتگاه من هیچ گاه از حدود دویست جلد از این کتب که بیشتر آنها را بدون سپردن وثیقه دریافت کرده بودم ، خالی نبود 9

  

شرائط استفاده از کتب وقفی

واقفین معمولاً شرط یا شروطی را برای استفاده از کتاب تعیین می کردند . این شروط در اساس برای حفظ سلامت و دوام کتب موقوفه اعلام می شد . به شرط استفاده در کتابخانه ، به شرط اینکه عاریه داده نشود ، حداکثر یک ماه عاریه یا عاریه به شرط سپردن وثیقه از جمله شروط ، ذکر شده است .

 

نقش کتابدار

        به دلیل ارزشمندی کتب و محدودیت نسخ ، در انتخاب رئیس کتابخانه و کتابدار دقت می شد و مسئولیت جبران خسارات وارده بر عهدة کتابدار گذاشته می شد . در واقع  وظیفة کتابدار محافظت از کتابها بود . در یکی از اسناد دربارة ویژگی های کتابدار آمده است :

«فردی را که مورد اطمینان ، نیکوکار ، امین و هوشیار باشد و بتواند به امر کتاب خدمت کند و به مرتب کردن کتب آشنا باشد باید از محل درآمد موقوفه به عنوان کتابدار کتابخانه . . . تعیین کرد تا  عهده دار حفظ و غبار تکانی آنها و پیگیر امور اصلاح و قرار دادن کتب در قفسه و مخزن ویژه ای باشد که برای آنها آماده شده  است…»10

ابن طولون صالحانی از تاج الدین سبکی نقل می کند که :

"کتابدار بایستی از کتابها محافظت کرده و آنها را مرتب و  در صورت لزوم شیرازه بندی کند . او بایستی کتاب را از دسترس کسانی که شایسته نیستند دور نگهداشته [و در عوض] آن را به کسی که نیاز دارد بدهد . شایسته است که در امانت دادن کتب ، اولویت را به افراد مستمند و کسانی که در تهیه کتب با مشکل مواجهند ، بدهد ."11

در مجموع می توان گفت مجموعه سازی در دوره های ذکر شده ، بر اساس تمایلات ، خواسته ها و تشخیص حاکمان ، درباریان و علماء نزدیک به مراکز قدرت بود و به دلیل بی سوادی عموم مردم ، آنچه امروزه به عنوان «نیاز مراجعه کنندگان» مطرح می شود ، مد نظر نبود . از طرفی دیگـر قـدرت سواد ، قـدرت تشخیص ، قدرت خـرید و قـدرت نگهـداری و محـافظت از کتب در اختیارحاکمان ، وابستگان و ثروتمندان بود .

در چنین شرائطی کتابخانه ، محلی برای نگهداری و محافظت از کتابها تلقی می شد و کتابدار نیز فردی بود که وظیفة حفاظت و نگهداری کتب را بر عهده داشت .

 

 

 

 

 

پی نوشت ها

 

1-  Mackensen

2- محمد مکی سباعی.تاریخ کتابخانه های مساجد.ترجمة محمد عباسپور و محمد جواد مهدوی.1373.مشهد:آستان قدس رضوی،بنیاد پژوهشهای اسلامی.ص 80 .

3- یوسف العش.کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی (بین النهرین،سوریه،مصر).ترجمة اسدالله علوی.1372.مشهد:آستان قدس رضوی،بنیاد پژوهشهای اسلامی.ص 44.

4- همان.ص 75-76.

5- همان.ص 126-127.

6- همان.ص 120.

7- یحیی محمود ساعاتی.وقف و ساختار کتابخانه های اسلامی.ترجمة احمد امیری شادمهری.1374.مشهد:آستان قدس رضوی،بنیاد پژوهشهای اسلامی.ص:45-46.

          8- همان.ص 88.

9- همان.ص:36.

10- همان.ص:156.

      11-کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی(بین النهرین،سوریه،مصر) .ص:353.

قانون و دیکتاتوری



                                                                                                                            بهروز فرهادیان 
1376

  

قانون و دیکتاتوری

 

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ـ از جمله اصول بیستم و بیست و دوم ـ حقوق مردم و وظیفة حکام در دفاع از این حقوق ، به رسمیت شناخته شده است . کسانی که به استناد این قانون ارجمند بر حقوق به رسمیت شناخته شده تأکید دارند ، حق دارند امنیت و آرامش خود را از دولت اسلامی که وظیفة صیلنت از قانون را بر عهده دارد ، طلب کنند . این به حضور مداوم مردم در حمایت از انقلاب و دولت می انجامد .

حضور در جامعه بدون پذیرش تعدد آراء و تحمل اندیشه های دیگران معنا ندارد . البته مدیریت  جامعه نمی تواند و نباید تابع همة افکار باشد و صاحبان اندیشه نیز نمی توانند متوقع باشند نظراتشان بی کم و کاست به اجراء در آید . سخن بر سر نفس وجود اندیشه های متعدد در جامعه است که به تضارب آراء منجر می شود و تضارب آراء به پدیدار شدن سخنان استوار و اندیشه های متقن می انجامد و این سیره توسعة   فرهنگی را به دنبال خواهد داشت .

شاید پنداشته شود رواج افکار و اندیشه های مختلف ، تشنج زا و اختلاف برانگیز بوده و آرامش    جامعه را برهم می زند . برای جلوگیری از این آثار ناخوشایند ، باید به حبل المتینی چنگ زد که وحدت و سلامت جامعه را با وجود تکثر آراء تضمین کند و آن حبل المتین غیر از «قانون» نمی تواند چیز دیگری باشد .

قانون الگوی رفتار اجتماعی را ارائه می دهد ـ رفتاری که تناسبی با آرمان های جامعه دارد ـ و هر چه قوانین ارتباط منطقی تری با باورهای جامعه داشته باشند ، ارزشمندتر و عملی تر خواهند بود .

همانگونه که قانون پذیری به تحکیم روابط اجتماعی و ثبات حکومت می انجامد ، قانون شکنی به تشنج اجتماعی و بی ثباتی نظام منتهی می شود .

طبیعی است که هر نوشته یا سخن یا نظری فرهنگی ممکن نیست همة افراد را اقناع کند و به دلایلی منطقی یا غیر از آن ، افرادی ناراضی وجود خواهد داشت اما آنان محق نیستند گمان کنند چون خود            نمی پسندند ، مجازند در جایگاه دولت اسلامی قرار گیرند و به میل خویش تصمیم گیری و ابراز وجود نمایند . اگر چنین نباشد هر کس این حق را برای خود محفوظ خواهد شمرد که همانگونه که می پندارد ، دیگران را  مورد خطاب و احیاناً خشونت قرار دهد و بکوشد با زور آنها را کنترل کند و این چیزی جز هرج و مرج و ناامنی نتیجه نخواهد داد .

در واقع اگر راه خشونت برای مقابله با افکار و مسائل فرهنگی برگزیده شد ، تفکر قهرآمیز دیگری شکل خواهد گرفت که عدة دیگری با توسل به آن پا به عرصة ظهور خواهند نهاد و با زور به مقابله با زور خواهند رفت و این روندی بس شوم خواهد بود . سلب امنیت ، درگیری گروه ها ، ترور شخصیت و تضعیف جمهوری اسلامی بخشی از عواقب چنان جریان خطرناکی است . در جو التهاب آور ، نه عقل و منطق و فکر و فهم که خشم و زور و خشونت حاکمیت می یابد و آنکه ابزارها و زمینه های استفاده از زور و خشونت را دارد ، خود را بر حق خواهد دید .

قانون شکنی روحیه ای دیکتاتورمنش می خواهد . روحیه ای که خواسته ها و آرزوها و تمایلات شخصی را بر هر چیز دیگری ارجح بداند و برای رسیدن به آن مقاصد از انجام خشونت دریغ نورزد . امام خمینی (ره) مخالفت با قانون و اعتراض به اجراء قانون را عین دیکتاتوری می داند :

                          «اگر یک جایی عمل به قانون شود و یک گروهی در خیابان ها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند ، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته ام که قدم به قدم پیش می رود ، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می شود انسان ، این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل می کند . . . کسانی که می خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده اند یا به صورت آزادی و امثال این حرف ها .»1 

قانون گرایی در جامعة اسلامی ، روشن ترین و کارآمدترین روش برای مبارزه با افزون طلبی ها و   پایمال کردن حقوق مردم است . محصول قانون گرایی ، آرامش و عدالت است و محصول قانون گریزی و قانون شکنی ، استبداد است و دیکتاتوری . خردمندان و نیک اندیشان ، هیچ تناسب و سنخیتی بین جامعة اسلامی و دیکتاتوری نخواهند یافت . 

غفلت از معلم چرا؟!


                                                                                                                                بهروز فرهادیان - 1376

 

 

 غفلت از معلم چرا؟!

           

 

انقلاب اسلامی ایران که زائیده فرهنگ بی بدیل اسلام است با ندای عدالتخواهی و عدالت گستری و ظلم ستیزی در جهان مادیگرای معاصر ، بارقه های امید را در دل های ظلم زدگان تابانید و با زدودن زنگارهای یأس و نومیدی ، دلها را به سوی خویش خواند و در منظرهای جهانی جای گرفت . بر منظرها جای گرفتن و بانگ حق سر دادن ، هم تیر و تبر و توپ و تهمت را به خود می خواند و هم دل و عشق و مهر و شوق و امید را . هم ظالمین مخاطب می شوند و هم مظلومین ، و هر دو می آیند . یکی شادمان تا به انقلاب اسلامی بنازد و دیگری نالان تا بر آن بتازد . یکی «یار» است و دیگری «بار» .

این نهضت با چنین رسالتی سترگ ، فراتر از هر چیز نیازمند سربازانی آگاه ، دشمن شناس ، مؤمن ، متعهد و صبور است تا راه بر سستی ها و سپاه خصم ببندند و هوشیاری و دانایی را بپرورانند . حاصل اینکه انسان سازی و تربیت نیرو ، ارجمندترین کارها در چنین نظامی است . بلاشک ارجمندی و عزت این جایگاه از آن «معلم» است . اوست که بر سبیل انبیاء راه می پیماید و عزم همسویی آنان دارد .

مقابله با طوفان های سهمگین و ویرانگر فرهنگ مسموم مغرب زمین ، جز با سپاهِ سپر به دست و مؤمن و دلباختة فرهنگیان ممکن نیست . اینان در صف مقدم دفاع از فرهنگ ایران اسلامی ، صبور و استوار ایستاده اند و بر میلیون ها کودک و نوجوان ، سایه همت و ایمان و دانش خویش را گسترانیده اند تا سلامت فردای جامعه اسلامی ، صیانت شود .

توجه به امر توسعه و نیاز به شتاب بخشیدن به بازسازی و بهسازی این «سرزمینِ سرخ» رسالت معلمان را برجسته تر می کند . بهره گیری از معادن ، سدسازی ، راه سازی ، خودرو سازی ، تأسیس   پالایشگاه ها ، بنیان مراکز علمی و فرهنگی و تحقیقی و هر آنچه در توسعه به آن نیاز می رود ، ثمره سختی ها و دردها و رنج های بیشمار سربازان کم ادعای صحنه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش است . غفلت از این نکته ، غفلت از سپاه خصم است و ایجاد روزنه در صف مقدم نبرد با دشمن .

به راستی آیا در متن اجتماع ، معلمان چنین جایگاه محسوسی دارند ؟! دردمندانه بـاید گفت : خـیر !



 

 

 


 معلم در جایگاه بایسته اش قرار ندارد لذا از تأمین ضروریات زندگی او غافل شده اند . اگر دین اسلام به علم و عالِم بها نمی داد ، اگر تربیت انسان مقصود نبود ، اگر معلمان شغل انبیاء را نداشتند ، اگر سلامت اخلاقی و روحی و اجتماعی با تلاش معلمان در هم تنیده نبود ، اگر تولیدات مادی و گردش چرخ کارخانه ها به دست پرورش یافتگان معلمان نبود و اگر دیگر «اگرها» نبود ، غم مظلومیت ها بر سینه ها سنگینی       نمی کرد .

از مصائب روزگار اینکه برخی کار بدستان ، معلمان را طبقة «مصرف کننده» می دانند و نه «مولد» ! و چه مصیبت ها که از این تفکر بر معلمان نرفت و نمی رود . اینان از «تولید» ، افزونی شمارِ آدامس و بادکنک و ماشین و یخچال و اسباب بازی و امثال اینها را می فهمند و از «مصرف» ، فکر و تحقیق و تربیت و دانش را . گویی غافل اند که انسان تربیت شده و آموزش دیده ، منشأ همة تولیدهاست و معلم سرمنشأ تولیدگران .

وقتی معلم «مصرف کننده» شناخته شد ، باید که وضع معیشتی او چنان شود که برای گذران زندگی روزمره ، انرژی مفید خود را در پشت فرمان خودروها یا در بنگاه ها و مغازه ها و . . . به هدر دهد و با تنی رنجور و روحی مغموم رو به کلاس آورد . آیا آنان می دانند «افت تحصیلی» چیست ؟! سوگند به آنکه به «قلم» سوگند یاد کرد ، این دردی است که بسی جانها را پریشان کرده است .

البته تبعیض ، حدیث دیگری است . چگونه است که نیروهای «شرکت نفت» بی آنکه در شیپورها بدمند از ازدیاد حقوق و مزایا سود می برند و بیمارستان ها ، تفریحگاه ها ، هتل ها ، منازل سازمانی و دیگر مزایا را در اختیار دارند ؟ یک معلم گاه به وقت بیماری ، اندوختة چندین ساله اش را برای مداوا کافی     نمی بیند ولی دیگری با همان بیماری در بیمارستان های شرکت نفت بدون پرداخت هزینه ای ، تحت معالجه قرار می گیرد . بر این تبعیض چه باید گفت ؟ البته سایر وزارتخانه ها از قبیل وزارت نیرو و شرکت مخابرات هم مدتی است شانه به شانه شرکت نفت می زنند !

با وجود رجحان های ناموجه ، فرهنگیان در میدان علم و عمل و قلم و فرهنگ و اندیشه ، پاسدارانی شایسته برای این سرای اسلامی خواهند ماند . اما آیا کارگزاران دولت راه حلی درخور شأن معلم برای معضلات او جستجو می کنند ؟


قانون در بیان امام خمینی


 

                                                                                       بهروز فرهادیان - 1376 

 

قانون در بیان امام خمینی

 

دامنة مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) وقتی به استقرار نظام حکومتی جدید منتهی شد ، نیاز به قوانینی مبتنی بر معارف دینی ، اهمیت فوق العاده ای یافت . برداشت ها و قرائت های متنوع و متعدد از دین اسلام و احتمال زیان های ناشی از چند محوری و میدان یافتن سلایق در مدیریت جامعه از یک سو و فرصت جویی دشمنان و معاندین به منظور ایجاد تنش و ناآرامی و نهایتاً جلوگیری از ثبات سیاسی و سوق دادن نظام به سوی لبه پرتگاه سقوط از سوی دیگر ، بنیانگذار انقلاب را بر آن داشت تا با حساسیت و سخت کوشی بر دستیابی به اصول محوری برخاسته از آموزه های دینی و متناسب با شرایط زمان و مکان پافشاری نماید .  

امام با درک عمیق از دشمنی های بیگانگان و وسوسه های خناسان ، بر حضور مردم در         تصمیم گیری ها تأکید کرده پس از اعلام نتیجه همه پرسی در دوازدهم فروردین سالپنجاه و هشت بر    شکل گیری قانون اساسی اهتمام ورزیدند .

در آن دوره که بحث و بررسی حول تدوین قانون اساسی دور می زد ، حضرت امام (ره) بیشترین حساسیت و توجه را داشتند و راهنمایی های بسیاری در این خصوص می فرمودند و اجازه نمی دادند هیچ کار دیگری مسئله تدوین قانون اساسی را تحت الشعاع قرار دهد . جایگاه رفیع قانون اساسی در بینش امام از این بیان ایشان به خوبی معلوم می شود :

                          «الآن چیزی که مطرح است آن چیزی است که اساس اسلام و اساس مذهب مبتنی بر آن است و آن قانون اساسی مملکت است .»1     

انگیزه های دینی انقلاب اسلامی نمی توانست با هر نوع تصمیم گیری و اتفاق نظر عده ای همسو باشد . تشخیص اینکه کدام قاعدة قراردادی با فرهنگ ملی ، مذهبی تناسب دارد ، از عهدة علماء دین و فرهنگ شناسان بر می آمد . امام (ره) با توجه به اینکه قانونی مورد نظر است که با فرهنگ اسلامی ایران تناسب داشته باشد ، در وقت بررسی پیش نویس قانون اساسی و انتخاب اعضاء خبرگان فرمودند :

«شما ببینید که چه اشخاصی باید انتخاب بشوند ، اشخاص مطلع از اسلام . ما اسلام را می خواهیم درست بکنیم ، ما        نمی خواهیم یک مطلب اروپائی درست کنیم تا برویم سراغ کارشناس های اروپا ، نمی خواهیم یک مسأله حقوق اروپائی و غربی درست کنیم تا برویم سراغ حقوقدان اروپائی فهم ، ما می خواهیم یک مسائل اسلامی . همه این ملت فریاد زدند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم ، این فریاد ملت بود.»2 

نقشی که امام (ره) برای قانون اساسی در تشکیل و تنظیم روابط متقابل مردم و حکام و سامان بخشی به امور فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و . . . در جامعه ای انقلابی قائل بود ، ایشان را به بیان تعابیر شگرف می کشاند . از جمله در تعبیری ، قانون اساسی را بزرگترین ثمرة جمهوری اسلامی دانسته ، فرمودند :

«قانون اساسی یکی از ثمرات عظیم ، بلکه بزرگترین ثمره جمهوری اسلامی است»3  

صرف روزهای بسیار برای مباحثه و مذاکره و بسیج کثیری از توانایی ها و امکانات و تشویق مردم به حضور در روز رأی گیری به منظور اعلام نظر دربارة قانون اساسی ، آغاز جنبش نوینی را مژده می داد . با رأی مثبت مردم ، دیگر نمی شد چشم ها را بر قانونی بست که افکار عمومی خواستار اجراء آن بودند . حضرا تمام (ره) مجدانه در تلاش بودند تا مردم و مسئولین بر این میثاق ملی و مذهبی وفادار مانده با عمل به آن راه دستیابی به آمال انقلاب هموار گردد . معظم له با وقوف به انتظارات مردم ، در دیداری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند :

                          «این قانونی که ملت برایش رای داده است ، همین رای نداده است که روی طاقچه بگذارید و کاری به آن نداشته باشید . . . این قانون باید دست همه باشد و همه حدود را قانون معین بکند .»4

و در دیداری دیگر با تأکید مجدد بر لزوم اجرای قانون اساسی فرمودند :

                          «مردمی که به قانون اساسی رأی دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود ، نه هر کس از هر جا صبح بلند می شود بگوید من ، من شورای نگهبان را قبول ندارم ، من قانون اساسی را قبول ندارم . . . .»5

بر آن قانون اساسی که هم بار «مردمی» دارد و هم بار «شرعی» ، یعنی دو رکن رکین «جمهوریت» و «اسلامیت» نظام در آن تجلی یافته ، نباید به دیدة حقارت و تردید نگریست . معنای بدیعی که رهبر کبیر انقلاب به قانون می بخشید از اینجا نشأت می گرفت که مصوبات و قوانین به تأئید شورای نگهبان ، به عنوان رأی دینی و مذهبی شناخته شده قداست می یافتند .

امام (ره) در دیداری با نمایندگان مجلس به «رأی اکثریت» و «تأئید شورای نگهبان» استناد کرده این دو را دلیل بر صحت و دینی بودن قانون دانستند :

                          «همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو بر خلاف رأی شما باشد ، باید بپذیرید برای اینکه میزان اکثریت است و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست ، میزان این است ، همه باید بپذیریم . من هم ممکن است با بسیاری از چیزها ، من که یک طلبه هستم مخالف باشم ، لکن وقتی قانون شد و چیز شد ، خوب ما هم می پذیریم .» 

امام خمینی (ره) خطاب به نمایندگان مجلس فرمودند ممکن است عده ای به شما هم ایراد بگیرند و شما را قبول نداشته با کفایت ندانند اما چون اکثریت به شما رأی دادند ، پذیرفته اند . بنابراین رای اکثریت میزان است . قانون نیز وقتی به تصویب مجلس و شورای نگهبان رسید ، عمل به آن الزامی است . فرمایشات ایشان چنین است :

                          «شما هم که وکیل شدید فرض کنید از تهران یا از جای دیگر ، خوب عده کثیری می گویند که این لیاقت نداشته است ، این   نباید ، خوب نبود بشود اما حالا که اکثریت پذیرفته شد ،     پذیرفته اند .»7 

با این وصف ، حضرت امام (ره) ارزش انسان را در پیروی از قانون می داند :

                          «شرف و ارزش انسان ها در تبعیت از قانون است .»8 

اگر این معیار در کشور حاکم نشود ، مملکت «اسلامی» نخواهد شد :

                          «در کشوری که قانون حکومت نکند خصوصا قانونی که قانون اسلام است ، این کشور را نمی توانیم اسلامی حساب کنیم .»9

 

*  *  *

قانون اساسی ، روشنگر حدود رفتارهای اجتماعی مردم و مسئولین بوده پیروی از آن بهسازی زندگی اجتماعی و تسریع در رسیدن به اهداف انقلاب را نتیجه خواهد داد . از نظر امام (ره) این حدود ترسیمی   لازم الاجرا بوده تخلف از آنها جایز نیست . ایشان به صراحت اعلام کردند با هر مسئولی که از محدودة قانونی اش فراتر رود ، مخالفت می کند :

                          «باید حدود معلوم بشود ، آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چی هست ، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم . . . مجلس حدودش چقدر است ، روی حدود خودش عمل کند . شورای نگهبان حدودش چقدر است ، قوه قضائیه حدودش چی است . . . .»10 

و در ادامه سخنان فرمودند :

                          «همه باشید و همه حفظ کنید مملکت را ، همه باشید و همه روی قانون عمل بکنید ، قانون اساسی را باز کنید و هر کس مرز و حدود خودش را تعیین کند . به ملت هم بگویند به اینکه بابا ما ، قانون اساسی ما برای دولت این را وظیفه کرده است ، برای رئیس جمهور این را ، برای مجلس این را ، برای فرض کنید فلان نفر ، برای ارتش این را ، برای همه وظیفه معین کرده است ، به مردم بگویند وظیفه ما را قانون اساسی که شما رأی دادید برایش ، وظیفه ما این است . در لفظ فقط نباشد و در واقع خلاف ، واقعا سر فرود بیاورید به قانون و واقعا سر فرود بیاورید به اسلام .»11  

 

*  *  *

حفظ حدود ، موجبات آرامش خاطر جامعه و احترام به قانون را فراهم می آورد . اگر هر مسئولی به تبعیت از برداشت ها و تمایلات شخصی به انجام کارها روی نهد ، مرزها شکسته ، قانون بی اعتبار شده و کارها ناتمام می مانند . صاحب منصبی که مقید به قانون نباشد ، از عوامل تفرقه برانگیز جامعه خواهد شد . در جامعه ای که بزرگانش قانون شکنی کنند و بی نظمی را رواج دهند ، امید بستن به پیشرفت و توسعه ، عبث و ساده انگاری است .

روابط پیچیده اجتماعی اگر تابع ضوابط روشن و پذیرفته شده ای نباشد ، جز هرج و مرج و نابسامانی حاصلی نخواهد داشت . بی نظمی علاوه بر اینکه از نظر عقلی مذموم است ، از نظر شرع نیز امری ناپسند و خلاف آموزه های آسمانی به شمار می آید . حضرت امام (ره) می فرمایند :

« اگر یک مملکتی همه گروه هایی که هستند ، همه جاهائی که اشخاص هستند و گروه ها هستند ، کار خودشان را خوب انجام دهند ، یک مملکت منظم می شود ، یک مملکتی می شود که پیشرفت می کند . اما اگر بخواهد هر کس در کار دیگری دخالت بکند ، من بیایم در کار شما دخالت بکنم شما بیائید در کار من دخالت بکنید ، نه من می توانم کارم را انجام بدهم نه شما        می توانید کارتان را بکنید . این یک وظیفه شرعی الهی است که من به همه می گویم . . . هر کدام به وظایف قانونی خود باید عمل کنند . قانون برای همه وظیفه معین کرده . اگر یکی دست از قانون بردارد و بخواهد دخالت به کار دیگیری بکند ، بر خلاف شرع عمل کرده و آنوقت ممکن است که بر خلاف شرع وقتی عمل کرد از باب نهی از منکر نسبت به او کاری انجام دهند . . . مجلس دخالت نکند در اجرا قوه مجریه و قوه قضائیه ، قوای قضایی سر جای خود کار قضایی را انجام دهند . . . اگر بنا باشد هر کدام در کار یکدیگر دخالت بکنیم که این مملکت نمی شود .»12  

اگر جامعة اسلامی به بی مرزی و حدود ناشناسی و بی قیدی به موازین رو نهاد ، احتمال         آسیب پذیری وجود دارد :

«اگر نظم حفظ نشود مملکت ما ممکن است خدای ناخواسته آسیب ببیند .»13

قانونی که هم از نظر پذیرش اکثریت و هم از نظر عدم مخالفت با شرع ، به محک زده شده ، حرمتی خاص دارد . امام (ره) با این نگرش ، مخالفین قانون را با لحنی تند (همان لحنی که در مورد شیطان بزرگ به کار می بردند) مورد عتاب و خطاب قرار می دهند :

«نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم ، غلط می کنی قانون را قبول نداری ، قانون ترا قبول ندارد .»14

گاه این لحن به طرز شگفتی عتاب آمیز می گردد و قانون شکن حکم مفسد فی الارض می یابد :

«بعد از اینکه یک چیزی قانونی شد ، دیگر نق زدن در آن ، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند ، مفسد فی الارض است و باید با او دادگاه ها عمل مفسد فی الارض بکنند .»15

امام در دیداری با نمایندگان مجلس در مورد ضرورت اجرا قانون و اینکه مردم در برابر قانون    تابع اند اما برخی مسئولین در پذیرش قانون قصور می کنند ، فرمودند :

                          «در مقام تدبیر امور مملکت و در مقام اداره یک مملکت باید همة شماها و همة کسانی که دست اندرکار هستند و همه ملت بپذیرند آن چیزی را که قوانین ، قانون اساسی پذیرفته است ، بپذیرید آن چیزی را که مجلس به آن رأی می دهد و شورای نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع می داند ، باید بپذیرند اینها را . اگر می خواهید که از صحنه بیرونتان نکنند ، بپذیرید قانون را . نگوئید هی قانون و خودتان خلاف قانون بکنید ، بپذیرید قانون را» 16.  

*  *  *

رفتارهایی که برای جامعه خسران آور باشند و به داشته ها و منابع کشور زیان رسانند یا نوعی بدفهمی و بدرفتاری را موجب شوند ، اختلاف براگیز و خلاف قانون اند . رعایت نکردن مسائل بهداشت محیط ، از بین بردن مراتع و جنگل ها ، بی اعتنایی به قوانین کار ، بی توجهی به ضوابط راهنمایی و رانندگی ، از بین بردن امکانات و دارایی های بیت المال ، اهمال در انجام وظایف ، آسیب رسانی به اموال عمومی ، ترجیح منافع جناحی بر مصالح ملی و سکوت در برابر تخلفات خویشان ، از مصادیق چنان رفتارهایی هستند .

مخالفت جدی با قانون شکنی و قانون شکنان از وظایف مهم دستگاه های ذیربط بوده بی این مبارزه مملکت به سامان نمی رسد :

                          «دولت با قدرت ، آن کسی که تخلف می کند از آن چیزهائی که دولت برای حفظ نظام دولت قرار داده است ، آنها را باید با قدرت جلویش را بگیرد ، برای اینکه آن غیر اسلامی است ، من می گویم اسلامی باید بشود . بریدن درخت های کشور و به تباهی کشیدن جنگل ها را ، این غیر اسلامی است ، باید جلویش را بگیرید . اگر یک کسی اعتنائی به چراغ سرخ نکرد ، این غیر اسلامی عمل کرده و این را باید تعقیبش کرد و به دست دادگاه سپردش . حالا هم من عرض می کنم اسلامی که ، اسلام که با نظم مخالف نیست ، اصلا اسلام می خواهد نظم حفظ بشود ، نظام حفظ بشود . کلیه امور مربوط به نظام ، این اسلام است و اگر یک چیزی تخلف از نظام کرد ، این بر خلاف اسلام است و جلوگیری لازم است .»17  

حضرت امام (ره) از قانون معنایی مراد می کنند که ضامن و پاسدار ارزش های اسلامی و انسانی است . قانونی فراتر از خواست ها و تمایلات افراد و گروه ها و تأمین کنندة رشد مادی و معنوی و آرامش و آسایش جامعه ، بنابراین نه با سقوط قانون در پستی های منافع فردی و گروهی که با صعود دادن جنب و جوش ها و سمت و سوها تا بلندی های قانون ، جامعة اسلامی به عزت و سرافرازی می رسد . اکراه در تطبیق پذیری با قانون و پناه بردن به توجیهات نامأنوس و ناخوشایند ، گریز از ارزش های اسلامی و رفتن به جبهة مقابل  است . جبهه ای متشکل از سودجویان ، خودخواهان ، دیکتاتورها و سارقین :

                          «قانون برای نفع ملت است ، برای نفع جامعه است ، برای نفع بعضی اشخاص و بعضی گروه ها نیست . قانون توجه به تمام جامعه کرده است و قانون برای تهذیب تمام جامعه است . البته دزدها از قانون بدشان می آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می آید و کسانی که مخالفت ها می خواهند بکنند ، از قانون بدشان می آید ، لکن قانونی که مال همه ملت است و برای تهذیب همه ملت است و برای آرامش خاطر همه ملت است و برای مصالح همه ملت است ، این قانون باید محترم شمرده بشود . نباید اگر چنانچه یک قانونی برخلاف نظر من بود من بیایم و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم ، این قانون خوب قانونی نیست . قانون خوب است ، شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون ، نه قانون خودشان را ـبرای ـ به شما تطبیق بدهد . اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد به یک گروه ، تطبیق بدهد به یک جمعیت ، تطبیق بدهد به یک شخص ، این قانون نیست . قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر کشوری باید خودشان را با آن قانون تطبیق بدهند . اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمی کرد ، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند ، آنوقت است که کشور ، کشور قانون می شود .»18 

 

                                                    *  *  *

وجود برداشت های گوناگون و سلایق مختلف در جامعه اجتناب ناپذیر می باشد اما مملکت داری با اندیشه های متقن و سیاقی روشن و راهی اطمینان آور و گام هایی استوار و متین امکان پذیر است . هر زمان به راهی رفتن و هر بار به دامی افتادن و به خواست هر کسی تن دادن و از اندیشه و طرحی به اندیشه و طرح دیگری پناه بردن ، به گمراهی و سقوط کشاندن جامعه است .

در نظام جمهوری اسلامی ، اکثریت رأی مردم و تصویب شورای نگهبان ، دو شاخص برای ارزیابی به شمار می آیند . هم «عقل جمعی» و هم «رأی شرعی» ملحوظ است . بنابراین در عین باز بودن راه برای اصلاح نواقص و برطرف کردن معایب ، مخالفت سلیقه ای با قوانین هم مخالفت با «عقل جمعی» است و هم ستیهیدن با «رأی شرعی» . این سنخ از مخالفین ، دیکتاتورهایی هستند که همه چیز یک جامعه را فدای خواسته ها و برداشت های شخصی خود می کنند . «دیکتاتور اسلامی» آنی است که با ظاهر دین خواهی و اسلام خواهی با قوانین جامعة اسلامی مخالفت می ورزد . حضرت امام خمینی (ره) دربارة چنین کسانی  فرموده اند :

                          «اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابان ها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند ، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته ام که قدم به قدم پیش می رود ، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می شود انسان ، این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل می کند . اگر قانون در یک کشوری عمل نشود ، کسانی که می خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش    آمده اند یا به صورت آزادی و امثال این حرف ها .»19 

این دیکتاتورها ، مملکت را به فساد می کشانند . اینان برای فریب مردم «مظلومانه» پیش می آیند و وقتی به مراکز تصمیم گیری و قدرت رسیدند ، «قاهرانه» پیش خواهند رفت و کشور را به تباهی خواهند کشید . ابرقدرت ها چیزی غیر از این نمی خواهند و دیکتاتورها خدمتگزارانی بی جیره برای ابرقدرت ها خواهند شد . وظیفة مردم و مسئولین مبارزه جدی با این دیکتاتورهای قانون شکن است . امام (ره) بیانی روشن در این زمینه دارند :

                          «بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد ، هر کس بخواهد که بر خلاف او عمل بکند این یک دیکتاتوری است که به صورت مظلومانه حالا پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند این همان وظیفه ای که برای ابرقدرت ها باید انجام بدهد ، این آدم انجام داده ولو خودش نمی فهمد ، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است لکن خودشان ملتفت نیستند . اگر من این نصیحت ها را می کنم که شما همه به قانون عمل کنید . . . یک کشور قانونی ما پیدا می کنیم که همان کشور اسلامی است و دیکتاتوری از این کشور بیرون می رود .»20   

 

                                                    *  *  *

دقیق ترین و منطقی ترین قواعدی که برای سعادت و رفاه جامعه لازم است ، قواعد اعلام شده از سوی پیامبران الهی است . این قوانین متناسب با پیچیدگی ها و ظرایف روحی و انگیزه های آدمی نظم     یافته اند . عمل به این فرامین که جوهرة فرهنگی جوامع دینی هستند ، عامل وحدت خواهد بود . فزونی معرفت دینی و علم به فرهنگ ملی ، عامل مهمی در پذیرش قانون و اجراء آن خواهد بود . این سیر ،  وحدت گرایی و تفرقه گریزی را میسور می سازد . حرکت باژگونه یعنی قانون گریزی ، تفرقه و پراکندگی را موجب خواهد شد . در ربط وحدت و قانون گرایی در بیان امام (ره) آمده :

                          «ما اگر همة اشخاصی که در کشورمان هستند و همه        گروه هایی که در کشور هستند و همه نهادهائی که در سرتاسر کشور هستند اگر به قانون خاضع بشویم و اگر قانون را محترم بشمریم هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد . اختلافات از راه       قانون شکنی ها پیش می آید . اگر قانون حکومت کند در یک کشوری ، چنانچه از صدر عالم تا کنون تمام انبیا برای برقرار کردن قانون آمده اند و اسلام برای برقراری قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفای اسلام تمام برای قانون خاضع بوده اند و تسلیم قانون بوده اند ، ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه خدا بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون .»21  

 

                                                    *  *  *

همه مردم در حکومت اسلامی در برابر قانون یکسانند . تفاوت در مدارج علمی ، اخلاقی ، سیاسی    و . . . سبب فرا شدن از قانون و یا تفاوت مردم در برابر قانون نیست . وقتی چیزی برای جامعه سودمند  باشد ، هر کس ـ عامی ، متخصص ، روحانی ، متقی ، جاهل ، زن ، مرد و . . .  ـ از آن تخلف ورزد به جامعه زیان می رساند ، بنابراین اجرا حکم قانونی بر متخلف پسندیده و حکیمانه است . حقوق متقابل افراد با       بالا رفتن مراتب علمی و اخلاقی و دیگر خصائل پسندیده ، به رابطه ای یک طرفه مبدل نمی شود . مثلاً مسئولین و حاکمان جامعه به صرف داشتن مقام و منصب از «حق برتر» برخوردار نیستند . امام خمینی (ره) در این خصوص می فرماید :

                          «حکومت اسلام حکومت قانون است . اگر شخص اول مملکت ما در حکومت اسلامی یک خلاف بکند ، اسلام او را عزلش کرده است ، یک ظلم بکند ، یک سیلی به یک کسی بزند ، ظلم است ، اسلام او را عزلش کرده ، او دیگر قابلیت از برای حکومت      ندارد . . . یعنی حاکم ، یعنی شخص اول مملکت اگر یک کسی یک چیزی داشته باشد ، شکایتی داشته باشد از او ، پیش قاضی می رود و او را حاضرش می کند و او هم حاضر می شود ، وظیفه است . حضرت امیر این کار را کرد ، ما هم یک همچنین حکومتی        می خواهیم ، حکومت قانون ، قانون یعنی آن قانون ، آن هم قانون مترقی اسلام .»22 

 یکی از عوامل فساد جوامع و سقوط دولت ها این است که متخلفین از میان عامه به سرعت کیفر داده می شوند اما صاحبان قدرت و مقام با پنهان شدن در پس پرده های قدرت و با بهره گیری از حربة تبلیغات و زبان بازی و توجیهات مضحک و مصلحت های مملکت بر باد ده و توان نفوذ در مراکز        تصمیم گیری ، از کیفر قانونی رهایی می یابند . در چنین جوامعی مردم با آموختن اینکه در سایه قدرت و زور و توان تبلیغ می توان خلاف کرد و کیفر نشد ، هم نسبت به حکمرانان بدبین می شوند و هم بعضی را مشاهده می کنند که در جستجوی راه های نزدیکی به صاحبان قدرت بر می آیند تا به هنگام نیاز با سپر قرار دادن آنان از مجازات های احتمالی رهایی یابند . این هم مستلزم دروغگوئی ، ریاکاری ، چاپلوسی ، نفاق ، ترور شخصیت دیگران و سایر زشتی های اخلاقی است . به این طریق ، متخلفین صاحب قدرت و نفوذ با گریز از مجازات قانونی ، باب اخلاق ناپسند و نکوهیده راو به روی مردم می گشایند .

            تسلیم ناپذیری حاکمان و صاحب منصبان در برابر قانون ، نشانة بارزی از حکومتی غیر عادلانه   است . حکومت اسلامی که روح عدالت خواهی در آن ساری و جاری است ، با بی عدالتی و نابرابری خوگر نیست و مسئولین و سران چنین حکومتی بیش از دیگران در برابر قوانین خاضع و فروتن اند . معمار جمهوری اسلامی می فرماید :

                      «ما که می گوئیم حکومت اسلام . . . یک حکومت باشد که مال مردم نخورد ، یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد ، قانون هر چه گفت قبول بکند ، نه اینکه قانون برای مردم عادی باشد ، قدرتمند ها از قانون مستثنی باشند .»23  

آن حضرت در تشریح عدالت خواهی اسلام و حاکمیت قانون فرمودند :

                       «ما عدالت اسلامی راو می خواهیم در این مملکت برقرار  کنیم . اسلامی که راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود . اسلامی که حضرت امیر سلام الله علیه          می فرماید برای ما اگر چنانچه بمیریم ، ملامتی نیست که لشگر مخالف آمده است و با فلان زن یهودیه ای که ملحد بوده است خلخال راو از پایش در آورده است . یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن ، اسلامی که در آن هیچ ظلم نباشد ، اسلامی که آن شخص اولش با آن فرد آخر همه علی السواء در مقابل قانون باشند . در اسلام آن چیزی که حکومت می کند یک چیز است و آن قانون الهی . پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) هم به همان عمل  می کرده است ، خلفای او هم به همان عمل می کردند ، حالا هم ما موظفیم که به همان عمل کنیم . قانون حکومت می کند ، شخص هیچ حکومتی ندارد . آن شخص ولو رسول خدا باشد ، ولو خلیفه رسول خدا باشد ، شخص مطرح نیست در اسلام . در اسلام قانون است ، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست ، قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است ، قانونی است که قرآن است ، قرآن کریم است و سنت رسول اکرم است . همه تابع او هستیم و همه باید روی آن میزان عمل بکنیم . فرقی مابین اشخاص نیست در قانون اسلام ، فرقی مابین گروه ها نیست .»24 

*  *  *

آیا قانون خوب برای سعادت جامعه کافی است ؟ هرگز . اگر قانون ، مجریانی با کفایت نیابد ، در لابلای قدرت طلبی های روز افزون ، عقیم و ناکارآمد می شود . مجریان نالایق ، قانون راو به نفع خویش تفسیر کرده بخش هایی که سود شخصی ندارند ، به فراموشی می سپارند . اجرا قانون راو بر وابستگان به بهانه های واهی  نمی پذیرند اما در اجرای قانون بر دیگران سخت کوشی می کنند . کارشکنی های خود و اصحاب راو در زرورق رنگین و چشم نواز «مصلحت خواهی» می پوشانند و خطاکاری های سایرین راو با شعار «اجراء قانون» برملا     می کنند . اینان با خود سهل گیرند و با دیگران سخت گیر . بر خویشان با «مصلحت» حکم می کنند و بر دیگران با «قانون» .

قانون خوب ، مجری خوب می خواهد و گرنه چه فرقی میان قانون خوب اجراء ناشده و بی قانونی ؟ تا عملاً حضور قانون در حیات اجتماعی حس نشود و سایة آن بر تک تک مسئولین و مردم گسترانده نگردد ، جامعه قانونمند نخواهد بود و بی مجریان خوب ، این کار به انجام نخواهد رسید . حضرت امام (ره) در اهمیت نقش مجریان خوب می فرماید :

                          «کارهائی را مجلس باید بکند ، محول به اوست . کارهائی را شورای نگهبان باید بکند ، محول به اوست . بعد از اینکه آن  مرحله ها گذشت و افتاد به دست قوه اجرائی ، قوه اجرائی مهم است . ممکن است قانون بسیار خوب باشد وارد بشود در دست مجری ها و بد اجرا بشود . شاید غالبا اینطور باشد که قوانین را حالا در ایران که الان همه قوانینش قوانین اسلامی است سابق هم ممکن بود قانون را در وضع قانونیش خوب درست کنند لکن وقتی به دست یک عده خائن می دادند او روی افکار خودش عمل می کرد ، وقتی هم یک رشوه ای به بالاترها      می دادند ، دیگر صحبتی نبود .»25 

 

علی رغم بیانات صریح حضرت امام (ره) در ضرورت اجراء قانون اساسی ، برخی اصول به شکلی ناقص اجرا می شوند و برخی را در «طاقچه» نهاده اند و یا به دست فراموشی سپرده اند . اجراء قانون اساسی ، همت بلند و رأی استوار کارگزاران دولت و نمایندگان مجلس را طلب می کند . طی طریقی دیگر ، دور شدن از متن جامعة اسلامی و انقلابی است و کدام مسئول این را روا می دارد ؟

 

پاورقی ها :

1- صحیفه نور ـ جلد 8 ـ صفحه 109

2- همان : 8/137

3- همان : 10/242

4- همان : 12/118

5- همان : 14/244

6- همان : 14/244

7- همان : 14/244

8- همان : 14/145

9- همان : 14/268

10ـ همان : 14/244

11- همان : 14/246-245

12- همان : 12/265-264

13- همان : 12/265

14- همان : 14/244

15- همان : 14/244

16- همان : 14/245

17- همان : 16/268-267

18- همان : 14/269/268

19- همان : 14/269

20- همان : 14/270-269

21- همان : 14/268

22- همان : 3/69

23- همان : 3/11

24- همان : 9/42

           25- همان : 18/282

اصلاحات در آموزش و پرورش


                     بهروز فرهادیان  1376

 

اصلاحات در آموزش و پرورش

 

پس از حماسة دوم خرداد ، واژه های اصلاحات و اصلاح طلبی از مهمترین واژه های بکار رفته  در تحلیل های سیاسی و اجنماعی است .    

برای واژة اصلاحات باید معانی مشخص و مشترکی پیدا کرد . منظور از اصلاحات چیست و در  چه چیزی قرار است اصلاحات انجام پذیرد ؟ مقصود از این اصلاحات چیست ؟ ممکن است افرادی واژه اصلاحات را بکار برند و از آن معانی متفاوت با یکدیگر قصد کنند . برای رسیدن به یک تعریف مشنرک باید هدف و مقصد را روشن کرد . هدف چیست و کدام جهت مورد نظر است ؟ همچنین باید سدها و موانع را شناسائی و ضعف ها و قوت ها را بررسی کرد .

در طی دو دهه اخیر بمرور برخی ابهامات و کجی ها در ارزش ها و سیاستها بوجود آمد . پیام دوم خرداد بازگشت به شعارهای اصیل انقلاب است . قانونگرایی ، مردم سالاری ، تحمل نظرات یکدیگر ، شنیدن سخنان گوناگون و پذیرش بهترین گفته ها ، حفظ حرمت یکدیگر ، عمل به آداب و شعائر دینی و  از پیام های دوم خرداد است . پیام دوم خرداد نفی ارزشهای دینی و پشت پا زدن به گذشته نیست ، اصلاح اشتباهات و جبران مافات است .

قانونگرائی از مهمترین دستاورردهای دوم خرداد است . قانون برای همه نه برای فرد یا گروهی خاص . قانونگرائی این نیست که دیگران را ملزم به رعایت و اجراء قانون بدانیم و خود یا گروه و جناح خود را فراتر از آن بدانیم . همانگونه که نمی توان خود یا گروه و جناح خود را فراتر از قانون دانست و آنگونه که بخواهیم عمل کنیم اما وقتی طرفداران قانونگرائی در جائی اشتباهی مرتکب شدند ، فریاد بر آورند که باید تابع قانون بود .

در آموزش و پرورش نیز قانون باید محور تصمیم گیری ها باشد . جریانهای سیاسی و تفکرات جناحی و جناح بندی ها در دو دهه اخیر بیشترین صدمات و خسارات را به آموزش و پرورش وارد     کرده اند . آموزش سیاسی و فهم سیاسی غیر از سیاست بازی است . کار آموزش و پرورش بالا بردن فهم سیاسی دانش آموزان است نه سیاست بازی و گروه گرائی . راه رسیدن به چنین آرمانی ، پیروی از قوانین و دستورالعمل هاست .

در آموزش و پرورش دستورالعمل های مهمی را میتوان یافت که بخوبی اجراء نشده اند . چرا در مدارس باید دستورالعمل شورای مالی باشد اما مدیران به آن عمل نکنند ؟ آئین نامه اجرائی مدارس باشد اما مورد بی توجهی قرار گیرد ؟ چرا برخی مدیران هنوز طرح مدرسه محوری را باور نکرده اند ؟ طرح مدرسه محوری ، بدنبال فراهم کردن زمینه حضور عملی مردم و اولیاء دانش آموزان در مسائل مدرسه است . اما برخی مدیران با دیدگاه سنتی نگران این هستند که مبادا حضور اولیاء و انجمن اولیاء و مربیان به تضعیف جایگاه مدیریتی آنان بیانجامد .

این دیدگاه مخالف سیاستهای مشارکتی و اصلاح طلبانه است . مدیران سنت گرا از موانع اجراء طرح مدرسه محوری هستند . مدیران سنت گرا از ابتکار ، خلاقیت و نوآوری بهره ای نخواهند داشت و زمینه ابتکار و نوآوری و مشارکت مردمی را نیز فراهم نخواهند کرد . باید دیدگاه ها را از مدیریت سنتی به مدیریت مشارکت گرا تغییر داد . اگر چنین شد بزرگترین موفقیت در اجراء دستورالعمل ها و حاکمیت قانون در آموزش و پرورش ، بدست خواهد آمد . اصلاح طلبی ، شکستن نگرش های سنتی و میدان دادن به مدیران قانونگرا است .            

جهان درون و رفتارها



به نام هستی بخش
                                                                              بهروز فرهادیان - 1376

 

                                                            

جهان درون و رفتارها

 

 

جهان را هر کس به گونه ای می بیند . حساسیت ها و قضاوت های هر کس متناسب با تفکری است که درباره جهان دارد . جهان هر کس نه این دنیای مادی است که خورشید ، دریا ، کوه ، زمین و آسمان دارد بلکه دنیایی است که او در درون خود دارد و بر اساس آن جهان بیرون را تفسیر می کند .

آنچه در جهان مادی اتفاق می افتد بر جهان درون افراد اثر می گذارد و به شکل های مختلف در رفتار و کردارها بازتاب می یابد . حس بویایی ، بینائی ، شنوایی ، لامسه و چشایی هر یک دری هستند برای ورود اطلاعات به دنیای درون . محدود ساختن دنیا در آنچه می بینیم یا اعتقاد به دنیایی فراتر از آنچه حواس ظاهری درک می کنند ، بسته به نوع نگرش ما درباره جهان هستی دارد که آن هم تحت تأثیر دنیای درون ماست . اعتقادات شخصی بخشی از جهان درونی است .

تفاوت در رفتارها نشانگر تفاوت درونی است . بنابراین اصلاح رفتاراز طریق اصلاح جهان درون باید صورت گیرد . اصرار بر تغییر رفتار بدون توجه به درون فرد امکان پذیر نیست و در نهایت به ریاکاری منجر می شود . اظهار نارضایتی یا شگفتی بدون توجه به دلیل رفتارهای خاص گاه مشکل ساز        می شود .

ابتدای تغییر رفتار ، تغییر در جهان درون است . به همین جهت اصرار بر چیزهایی که با فرهنگ مملکت تناسب ندارند سعی در تغییر جهان درونی است . این خطری در کمین است . ابزارها و وسایل متعددی در تغییر رفتارها به ویژه در رفتار جوانان بکار گرفته شده که سنخیتی با فرهنگ ندارند اما بدنبال این هستند که آرام آرام ذهن ها را از داشته های خود منحرف و امیدوار به فرهنگ بیگانه نمایند .

سعی در تغییر فرهنگ دینی به جهت دلسوزی یا علاقمندی به مردم نیست تنها می توان گفت منافع دنیوی انگیزه این کار است که  نشان از تفاوت در   جهان های درون دارد . نفوذ به جهان درونی از طریق راه های مختلف مثل بزرگ نمایی وقایع و کوچک شمردن همین وقایع در کشور مبلغین و انواع   سایت ها با هزینه های سرسام آور و نشان دادن فیلم ها و برنامه هایی که با فرهنگ خودی هیچ تناسبی ندارند ، نمونه ای از این کارهاست .

اما انسان به دلیل تمایل فطری و داشتن اختیار می تواند ایستادگی کند . اینجا اهمیت کارهای فرهنگی نمود پیدا می کند . هر حرکتی می بایست در جهت این تمایلات فطری صورت گیرد تا با فرهنگ دینی تناسب پیدا کند و پذیرش اراده و اختیار نتایحی دارد که گریز از آنها قابل توجیه نیست .

لازمه پذیرش اراده و اختیار ، قبول مسئولیت رفتارهاست . با اعتقاد به دنیای دیگر است که این مسئولیت معنا پیدا می کند . هر چه در دنیایی دیگر به دست آورد ، محصول اراده و اختیار او در این دنیا است .

 یکی از راه هایی که دیدگاه انسان را راجع به زندگی عوض می کند و از وسوسه ها و ابهامات بیرون می آید ، تفکر در موضوع خلقت به ویژه خلقت انسان است . حتی گریز از این امر می تواند سؤال برانگیز و قابل تأمل باشد .

چرا کسانی به صرفِ تفریح ، مشغولیت های متنوع و گذرانِ وقت بها    می دهند ؟ چرا انسان از تفکر دربارة خلقت به اشکال متفاوت گریز می زند ؟ مشغولیت های انسان امروز نسبت به گذشته فوق العاده بیشتر شده است .    ساعت ها بدون هدف مشخص عقلانی به برنامه های گوناگون رادیو و تلویزیون مشغول شدن تا انواع تفریح ها و خوشگذرانی های بدون برنامه که تنها به گذر روز و رسیدن به شب یا بر عکس  می انجامد ، حکایت از تلاش برای فرار از عاقبت اندیشی دارد .

شاید به خاطر این است که از رسیدن به آنچه عقل می پذیرد ، گریزان است . گر چه تاریخ و عملکرد کسانی که به نام دین و خداباوری مردم را مورد سوء استفاده قرار دادند ، بی تاثیر نیست ولی آیا تنها از دین و مذهب سوء استفاده شده است ؟‌

بسیاری از متفکران درباره «مرگ» نظر داده اند و گاه به حسرت مناظر زیبایی نشستند که آنها نیستند و انسان های دیگر بی توجه به آنچه بر آنها گذشته ، از آن زیبایی ها لذت می برند . مثل انسان های فعلی که از پس میلیون ها سال وارث انسان هایی شده اند که نام و نشانی از آنها نیست و کسی از اضطراب ها ، غم و غصه ها ، مشکلات ، وسواس ها و دلشوره های آنها نسبت به فرزندان و دیگر انسانها خبر ندارند . چه کاخ و کوخ نشین هایی که با همة لذت ها یا     تلخی هایی که در زندگی داشتند اکنون در این جهان نام و نشانی از آنها باقی نمانده و انسان های فعلی ساکن کره زمین هیچگاه یادی هم از آنها نمی کنند .

بدون شک ما هم روزی به چنین وضعی خواهیم رسید . انسان هایی که وارث ما می شوند ، خود در دنیای درونی خویش چنان مشکلات ، دلواپسی ها یا خوشی هایی دارند که فرصت فکر کردن به ما و زندگی ما را ندارند . انسان های گذشته هم بر روی همین زمین و زیر همین آسمان زندگی می کردند ، اما در دنیای درونی ما چقدر جا دارند ؟! مسیری میلیون ساله که «آمدن و رفتن» در آن اصل شده ، بر دوش ها سنگینی می کند . چرا این چنین آدم ها می آیند و        می روند ؟ این همه تلاش و درگیری ، رنج و درد یا خوشی و شادی که با مرگ ظاهراً به انتها می رسد برای چیست ؟

چه جنگ ها و درگیری هایی که رخ نداده و میلیون ها نفر را به کام مرگ نفرستاده است . غرورها و مستی های پیروزمندانه و غصه های شکست خوردگان را اثری نیست یا در داستان ها به صورتی گنگ و سربسته سخن از آنها به میان می آید . ما نیز روزی به کاروان فراموش شدگان خواهیم پیوست تا آیندگان بیایند و این راه ادامه یابد .

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت       ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت1

آخر این رفت و شد به کجا می رسد ؟! سؤالی که انسان های بسیاری را به خود مشغول کرده و انسان های بسیاری برای فرار از آن به هر وسیله ای خود را مشغول می کنند . اما قرآن و متون اسلامی پاسخ های روشن و مطمئنی به این گونه سؤالات داده اند و پرورش یافتگان چنین مکتبی با وقار و آرامشی گیرا زندگی را با هدفی روشن دنبال کرده اند .

گرچه در جزئیات موضوع ، تفاوت هایی بین معتقدین به این آئین وجود دارد اما در اصل موضوع تردیدی مشاهده نمی شود . شرط ورود به این آیین ، اعتقاد به اصول مشترکی است که قرآن فرموده است . اما برخی در تفسیر آیات قرآن وجوه گوناگونی بیان کرده اند .

در تعریف «معجزه» گفته اند کاری که مطابق یافته هاتی معمول و توان بشری نباشد . بنا به اعتقاد مسلمانان ، «قرآن» معجزه ای است که جاودانه دراختیار بشر است و هر کس می تواند بدان مراجعه کند ، برخلاف معجزات دیگر که محدود به زمان خاصی بودند .  

درک این نکته که انسان ویژگی هایی دارد که سایر پدیده های هستی فاقد آنها هستند ، بر درک موضوع یاری رسان خواهد بود . این ویژگی ها از عوامل اصلی ارسال پیامبران و معجزات آنها بوده است .

بر این اساس انسان راهی طولانی را در پیش دارد و هر لحظه که احساس کند به خود واگذاشته است دست به کاری می زند که توشه او را برای طی مسافت پیش رو از بین می برد . چه بسا تا به سر منزل مقصود برسد ، راهی بس طولانی و پر از خطر ، مشکل ، ابهام و گمان در پیش داشته باشد .

هر کس به اتکاء اراده ، ارث و محیط موجودی است منحصر بفرد که ابزار لازم متناسب با آنچه باید باشد در اختیارش قرار دارد . اراده و میل او به ظهور آنچه به شکل استعداد در درون وی قرار دارد ، شخصیت فرد را شکل   می دهد . میل به خوبی و بدی در انسان وجود دارد اما اینکه خوبی را به عمل در آورد یا تابع بدی باشد ، اراده به هر یک از آنها شرط است .  

این دنیا بسان پلی دانسته می شود که به جهانی دیگر متصل است و هر گونه نمی توان در آن عمل کرد . همه می دانند که پل جای ایستادن نیست بلکه وسیله ای برای رسیدن به مقصد است . دنیا نیز چنین است پس رفتاری که با دنیای بعد از این پل تناسب دارد و انسان را به سعادت می رساند ، مجاز شمرده می شود .

همه کسانی که به دنیای دیگر معتقدند جهان درونی یکسانی ندارند همچنان که غیر معتقدین نیز همین حالت را دارند . به همین دلیل است که آنان  رفتارهای



 

 


 1ـ دیوان حافظ ـ ص 66

متفاوتی دارند . رفتارهای متفاوت باید قابل تحمل باشد زیرا که دنیای افراد متفاوت است . خداوند ، انسان را اینگونه خلق کرده و قابل تغییر نیست .

برای آسان تر شدن موضوع به مثالی اکتفا می شود . اعتقاد مشترکی در مورد «دنیای جنین» وجود دارد . انسان های   فعلی ، همگی دورانی را به عنوان «دوران جنینی» طی کرده اند . بدون طی چنین دنیایی ورود به عالم مادی امکان پذیر نیست . در واقع شرط ورود به این دنیای مادی ، گذران دوران جنینی است . در این دوران ابزارها و زمینه های لازم برای آنچه در این مرحله از حیات احتیاج است ،  فراهم می شود . این دوران باید طی شود تا دست و پا و سایر اندام ها رشد کنند . 

چگونگی بهره گیری از این ابزارها منوط به رشد کامل آنها در دوران جنینی است . اگر به دلیل بیماری مادر یا سایر دلایل لطمه ای به رشد جنین وارد شود ، آثار آن را در دنیای بعدی خواهد دید . مشکل عدم بینایی کودک تازه متولد شده یا عدم شنوایی از ین جمله اند . یعنی نحوه زندگی در دنیای بعدی به چگونگی زندگی در این دنیا (دنیای رحم) بستگی دارد .  

بنابراین دوران جنینی دورانی است که بالاجبار باید طی شود تا مرحله دیگری از حیات مادی به وجود آید . در این دوره «استعداد» زندگی در مرحله بعدی فراهم می شود ولی تفاوت ها همچنان وجود دارد . آیا خود جنین از طیچنین مراحلی آگاه است ؟ امروزه با امکانات پزشکی می توان دوران مختلف نه ماهه جنین را بررسی کرد و وابستگان را از وجود انسانی که بعداً به وجود خواهد آمد ، آگاهی داد . اما راهی هست تا به جنین این آگاهی را داد که او به مرحله ای از حیات می رسد که ویژگی های خاص خود را دارد ؟

چگونه درخشندگی خورشید ، زیبایی مناظر و جنگل ها ، خروش آبهای رودخانه ها ، وسعت اقیانوس ها ، تغذیه از راه دهان ، حرکت با پا و دویدن ، خندیدن ، حرف زدن و . . . را برای جنین می توان توصیف کرد ؟! ما که دوران جنینی را گذرانده ایم می دانیم این ها چه معنایی دارند و چه بسا آنقدر تکراری شده اند که گمان می کنیم حتی ارزش فکر کردن هم ندارند . ولی چون جنین ابزارهای لازم برای درک این واقعیات ندارد ، امکان فهم نیز ندارد .

امکان فهم نداشتن برابر با وجود نداشتن واقعیات نیست . جنین باید مراحلی را پشت سر نهد تا امکان درک مرحله ای دیگر برای وی فراهم شود . این مراحل بالاجبار طی می شوند و اراده و اختیار جنینی نقشی در این مراحل ندارد . با پشت سر نهادن این مرحله و فراهم شدن ابزارها و امکانات جدید ، امکان نفی دورة گذشته ممکن نیست .

جنین خود جزئی از دنیای مادی است و دنیای مادی او را در دل خود جای داده است اما جنین به این جهت که امکانات فهم و درک را ندارد ، نمی تواند این واقعیت را بفهمد و راهی برای فهماندن واقعیت به او وجود ندارد . شاید گفته شود این پرسش کردن نمی خواهد ، همه می دانند که جنین  ابزار دریافت این مسائل را ندارد و تا متولد نشود و مدتی نگذرد امکان چنین ارتباطی وجود ندارد .

عمده مسئله اینجاست . یعنی باید بپذیریم در مرحله ای خاص امکان دریافت و درک برخی واقعیات وجود دارد . پس از اینکه مدت زمان لازم برای آمادگی جنین گذشت ، او به این دنیا می آید . گریه نشانة حضور انسان تازه از راه رسیده است . اطرافیان و وابستگان جنین بر خلاف او خندان و شادمان هستند . خداوند مقدمات را از پیش آماده کرده است . جنین گرسنه است اما نمی توان از غذاهایی که آدم های بزرک استفاده می کنند به او داد . شیر در سینه مادر از پیش آماده شده و همزمان با تولد جنین آماده تأمین نیازهای بدن اوست .

یعنی در دنیا همه چیز بر اساس نظم و حکمت استوار است . در این دنیا هم مثل جنین امکانات لازم برای زندگی در دنیای دیگری فراهم می شود با این تفاوت که در این دنیا "اراده و اختیار" شکل دهنده رفتارهاست . این دنیای درون رفتار خاصی نیز طلب می کند . کسی که به نیروی مافوق بشری معتقد است  نمی تواند هر گونه که خواست عمل کند . عمل او را جهان درون تعیین می کند . او رفتاری را به انچام می رساند که آن نیروی برتر مچاز دانسته در غیر این صورت باید چهان درون او را به شکلی دیگر معنی کرد .

 

 

 

 

 

منابع

قرآن مجید

1- نهج البلاغه ـ ترجمه محمد دشتی ـ مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین (ع) ـ چاپ پنجم  : قم1385.

2- صحیفه مبارکه سجادیه ـ علی بن حسین (ع) ـ مترجم کاظم ارفع ـ تهران : فیض کاشانی ـ چاپ دوم ـ 1385.

3- گراهام ، رابرت . بی : روان شناسی فیزیولوژیک ـ ترجمه علی رضا رجایی ، علی اکبر صارمی ـ مشهد : شرکت به نشر 1380.

4- نجاتی ، محمد عثمان : قرآن و روان شناسی ـ ترجمه عباس عرب ـ چاپ چهارم ـ مشهد : آستان قدس رضوی ، بنیاد پژوهشهای اسلامی ، 1377.

5- حافظ شیرازی : دیوان ـ از روی نسخه تصحیح شده علامه محمد قزوینی ـ تهران :ک پیام عدالت ، چاپ یازدهم 1382.

6- النیشابوری ، حسین بن علی بن محمّد بن احمد : روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن ـ به کوشش و تصحیح : دکتر محمد جعفر یاحقی ـ دکتر محمّد مهدی ناصح ـ مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی 1366.

7- کاشانی ، ملا فتح الله : منهج الصّادقین ـ با مقدمه و پاورقی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی ـ چاپ سوم ـ تهران : کتابفروشی اسلامیّه 1346.  جلد سوم

8- النسائی . سُننُ النَّسائیّ ـ بشرح الحافظ جلال الدّین السیوطی و حاشیه الأمام اسّندی ـ بیروت : دارلفکر ، سنه 1348 هجریه

کتاب و کتابخانه در ایران باستان

                


                                                                                                  بهروز فرهادیان - 1383                                                                      

 

کتاب و کتابخانه در ایران باستان

 

در معنای «کتاب» تعاریف مختلفی ارائه شده است . در این مقاله منظور از کتاب رسانه ای گروهی است که مطالب آن قابل انتقال بوده و در هر زمان و مکانی قابل بازیابی باشد . بنابراین عنوان «کتاب» بر انواع پوست نوشته ها ، لوح ها و طومارها اطلاق می شود و کتاب هایی که امروزه از کاغذ تهیه می شوند یکی از انواع «کتاب» می باشد .

*     *     *

دگرگونی های سیاسی ، جنگ ها ، هجوم ها و غارت هائی که در طول تاریخ بر ایران وارد شده ، مدارک و آثار بسیاری در زمینة علم و دانش ایرانیان را از بین برده است .ایران در دوران مختلف مورد هجوم اقوام بیگانه قرار گرفته است . جنگ هائی در این کشور رخ داده که گاه به ویرانی کامل چندین شهر انجامیده است . عموماً مهاجمین از نظر علم و دانش در سطح بسیار پائین تری از ایرانیان قرار داشتند . آنان به دلیل ناآگاهی نسبت به ارزش علم و کتاب یا نگرش خاصی که دربارة کتب و نوشته های ایرانیان   داشتند ، در فکر نگهداری و حفظ این آثار نبودند .

برای شناخت وضعیت کتابخانه در جامعه ایران باستان تا دورة ساسانیان ، به تحلیل و بررسی برخی مستندات و مدارک تاریخی پرداخته می شود . بر اساس

 

 

مدارک موجود ، ایرانیان از گذشته های بسیار دور به علم و کتابت توجه داشته اند . آثار باقی مانده از قرون گذشته ، نشان از تلاش ایرانیان در کسب علم و دانش دارد . الواح گلین و سنگ نبشته ها از جمله آثار گرانبهایی است که بر این امر صحه می گذارند .

پادشاهان ایران عموماًَ سعی می کردند آثاری مکتوب و منقوش از حدود قلمرو ، ایده ها ، سیاستها ، فتوحات و … خود را بر سنگها ، صخره ها ، الواح ، سکه ها ، پوست و سایر ابزار ثبت و به نسل های بعد منتقل کنند . 

ایران شناسان و باستان شناسان به اتکاء آثار مکشوفه ، معتقدند ایرانیان از قرون بسیار دور از خط و کتابت بهره می برده اند . گیرشمن باستان شناس فرانسوی از خط «عیلامی مقدم» متعلق به تمدن شوش در  قرنهای پیش از 3000 قبل از میلاد مسیح یاد می کند . وی از کتیبه ای ایلامی سخن به میان می آورد که مربوط به ربع اول هزارة سوم ق.م.است .

دیاکونوف معتقد است در قرن هفتم قبل از میلاد ، مادها دارای خط و کتابت بوده اند و خط مادها همانی است که امروزه «خط باستانی پارسی»  نامیده می شود . 

در دورة هخامنشیان ، ایران مرکز مهم تبادل افکار و آراء علمی در خاور میانه بود و دربار شاهنشاهی به دلیل ارزشی که برای دانشمندان قائل می شد ، گاهی آنان را به اقامت اجباری در دربار وادار می کرد .

برخی مؤرخین معتقدند در دربار پادشاهان هخامنشی فرامین به پارسی باستان صادر می شدند اما دبیر فرمان را به زبان آرامی ترجمه می کرد و بر روی پاپیروس می نوشت سپس منشی دیگری آن را به زبان عیلامی ترجمه کرده بر روی لوح می نوشت .

هزاران لوح کشف شده در تخت جمشید نیز دال بر اهمیت کتابت در ایران باستان است . این لوح ها اسناد هزینه از جمله صورت حسابهای صنعتگران و کارگران تخت جمشید بودند .

علاوه بر این ، وجود بانکداری در دورة هخامنشیان مورد تأکید گیرشمن است . وی اعتقاد دارد حتی بانکداری خصوصی برای نخستین بار در این دوره به وجود آمد و مدارک این بانکها نیز بدست آمده  است . تأسیس چاپارخانه ، توسعة راه ها و ساخت کشتی هائی با ظرفیت 100 تا 200 تن و با سرعت 60 تا 80 میل دریائی در روز حکایت از دانش گسترده ایرانیان در دورة هخامنشی داشته است . فعالیت های نجومی ایرانیان باستان نیز مورد توجه محققین قرار گرفته است . این امور نمی توانست بدون وجود آثار مکتوب و مدون علمی انجام پذیرد .

پادشاهان ایران دارای دبیران و نویسندگانی بودند که حوادث و رویدادها را به دقت ثبت و ضبط می کردند . پادشاهان ساسانی ، در کاخ های سلطنتی بایگانی مخصوص ایجاد کرده بودند که اسناد و مدارک دولتی و شرح رویدادهای کشور در آنجا نگهداری می شد .

لوکونین رئیس بخش خاوری موزة دولتی ارمیتاژ در اتحاد جماهیر شوروی سابق ، از نتایج کاوش های باستان شناسان اروپائی در شهر «دورا ـ اروپوس» یکی از شهرها و پایگاه های نظامی رومیان یاد می کند که طی آن نوشته های بسیاری به زبان های یونانی ، سامی و ایرانی کشف شد . برخی از این پوست نوشته ها به وسیلة دبیران ساسانی که همراه سپاهیان بودند ، نگارش یافته بود . بر اساس این نوشته ها سپاهیان ساسانی از سال 256 تا 262 میلادی در این شهر سکونت داشتند . این پوست نوشته ها همچنین نشان از این دارند که اسامی مسئولین دولتی مانند خزانه دارها ، محافظین و مسئولین قضائی و حتی میزان جیرة افراد با قید نام آنها در دفاتر مخصوص ثبت می شد .

جهشیاری در کتابی که در قرن چهارم هجری تألیف کرده دربارة اعتبار دبیران و نویسندگان در ایران باستان می نویسد به دستور پادشاه ، نویسندگان جوان پس از آزمایش های مختلف در دربار به خدمت مشغول می شدند . نویسندگان و دبیران بر دیگران مقدم می شدند و به هنگام اعزام قشون نیز فرمانده قشون موظف به مشورت با نویسنده و دبیر اعزامی در توقف و عزیمت بود .

در دورة ساسانیان  شهرها ، تولیدات کشاورزی ، سدسازی ، کانال کشی و دیگر مظاهر تمدن آن روز رشد فراوانی یافت . این ترقی بدون آثار مکتوب و استفاده از متخصصینی که به علوم روز آشنائی و تسلط داشتند ، امکان پذیر نبوده است .

شاپور اول پس از پیروزی بر رومیان و به اسارت در آوردن امپراتور روم ، فرمان داد تا این حادثة بزرگ را بر سنگی ثبت کنند . او با سپاس از «ایزدان بزرگ» ، هدایائی به عنوان سپاسگزاری و شکر به آتشکده ها تقدیم کرد . در این سنگ نوشته از زبان شاپور اول آمده است : «همة این هدایا در فهرستهای نظامی دولت ثبت گردید»1 .

جرجی زیدان مورخ شهیر عرب دربارة علوم ، کتاب و کتابخانه ها و اهتمام ایرانیان به ترجمه کتب در دورة پیش از اسلام معتقد است اسکندر بخشی از کتب ایرانیان را به آتش کشید و برخی را برای ترجمه به اسکندریه فرستاد . وی با اشاره به سردابی که در اوایل قرن چهارم هجری در محال جی از نواحی فارس کشف شد معتقد است به دستور تهمورث پادشاه ایران علوم روز در این کتاب های پیدا شده در این سرداب ثبت شده بود . این علوم را به زبان پهلوی روی پوست درخت نوشته بودند .

کریستن سن توضیح داده است که در اواسط قرن پنجم میلادی ، شعرا و دانشمندان ایرانی به نگارش حوادث زندگی شاهان قدیم پرداختند و مطالب تازه ای بر آنچه مکتوب بود ، افزودند . نتیجة کار ، کتاب بزرگی به نام «خْوتَای نامگ»  در تاریخ پادشاهان از نخستین پادشاه تا دورة مؤلفین بود .

خْوتَک نامگ پس از سقوط ساسانیان بارها به عربی ترجمه شد و همین ترجمه ها مورد استفاده مؤرخین مسلمان در نگارش تاریخ ایران شد . ابن مقفع از جمله مترجمین این کتاب به عربی است .

بارتلمه در کتـاب «زن در حقوق ساسانـی» از چند کتـاب نام برده است . دینکرت از جملة این کتابـها است که به زبـان پهلـوی نوشته شده و مجموعه ای از احادیث و روایات و تفاسیر زرتشتی بود . از کتاب دیگری به نام «شایست نه شایست» ـ به زبان پهلوی ـ  نام برده شده که در موضوعات اخلاقی نوشته شده بود .

کتاب «مادیگان هزار دادستان» کتاب دیگری است که بارتلمه از آن یاد کرده است . این کتاب را حقوقدانی از دورة ساسانی تألیف کرد و شامل احکام حقوقی است کـه در دادگاه هـا صـادر شـده بودند . در این کتـاب ، قـوانین ازدواج ، تعـدد زوجات ، ارث ، وام ، مسائل حقوقـی شرکت ها ، بخشش و واگذاری و دیگر امور حقوقی در ایران باستان گنجانیده شده است .

وی نکته ای در خصوص زنان در امپراتوری ساسانی می نویسد که تأمل برانگیز است . با استناد به گزارشی از کتاب «مادیگان هزار دادستان» نقل می کند روزی پنج زن از قاضی سؤالاتی حقوقی پیرامون «ضمانت» و «اهلیت» پرسیدند . قاضی به پرسش ها جواب داد اما آخرین سؤال را نتوانست پاسخ دهد . یکی از زنان پس از تأخیر قاضی در پاسخ گفت : «استاد بیهوده بمغز خود فشار نیآورید و بآسانی بگوئید نمیدانم ! و ضمناً میتوانید پاسخ این سؤال را در فلان کتاب بیابید .»2  اگر آنچه بارتلمه نقل کرده ، صحیح باشد میتواند دال بر کتب موجود در جامعه باشد چندانکه زنان نیز می توانستند به این کتب دسترسی داشته باشند .

از دیگر کتب دورة ساسانی می توان به کتاب «آرداویراف نامه» اشاره کرد که به زبان پهلوی نوشته شده و دارای حدود 8800 کلمه بود . کتابها و جزوات دیگری از دوره ساسانی و قبل از آن نام برده شده که برخی از آنها عبارتند از : ایاتگارِ زریران که دربارة جنگ میان گشتاسب و ارجاسب تورانی و زریر و پسرش بستور است . برخی تألیف این کتاب را در پانصد سال بعد از میلاد دانسته اند . کتاب زند (تفسیری است بر کتاب  اوستا) ، دامداد ، چهرداد ، مینوگ خرت ، داتستان دینیگ ، مختارات زات اسپرم ، همن یشت ، درخت آسوریگ ، بند هِشْن ، جاماسپ نامگ ، السکیسران (السکسیکین) که کتابی است دربارة تاریخ ایران باستان ، البنکش ، رُتْستَخم اُسپندیات ، دارا و بت زرین‎ ، دینکرت (دینکرد) ، کتاب الملک کی لهراسف ، تاج نامه ، شهرستانهای ایران - که نام شهرهای ایران و چگونگی شکل گیری این شهرها را با ذکر نام بنیان گزاران شهرها آورده است - کارنامک (کارنامة اردشیر پاپکان) ، نامة تنْسر که ابن مقفع آن را به عربی ترجمه کرد و در سال 607 هجری نیز محمد بن حسن بن اسفندیار آنرا از عربی به  فارسی برگرداند ، هفت کتاب از مانی که عبارتند از : شاپورگان که مانی آن را به شاپور پادشاه ساسانی تقدیم کرد ، انجیل  زنده ، گنج زندگی ، پراگماتیا یا رساله ، کتاب اسرار ، کتاب عظیم و نامه ها .

درمنـابع تاریخـی از کتابخـانه ای در مـرو یـاد شده است که در زمـان عقب نشینی یـزدگرد آخرین پادشاه ساسانی ، به آنجا منتقل شده بود .

بارتلمه با اعتقاد به اینکه ایرانیان پیشتاز نهضت ترجمه بودند ، می نویسد کتب مختلف فلاسفه و دانشمندان یونانی که به فرمان خسرو انوشیروان به زبان فارسی میانه (زبان رسمی دورة ساسانی) ترجمه شدند ، اساس پیشرفت علمی را در اسپانیای مسلمان به وجود آوردند زیرا پس از سقوط ساسانیان ، این کتب به زبان عربی ترجمه شده ، با راه یابی ترجمة آنها به اسپانیا ، ملل مغرب زمین با این اندیشه ها آشنایی پیدا کرده و موجب رشد و شکوفایی علوم شدند .

نهضت ترجمه بدون وجود محل های خاصی برای نگهداری کتب ، ناممکن می نماید . این محلها احتمالاً تابع نظم خاصی برای نگهداری و دسته بندی کتب بودند .

یکی از مراکز علمی ایرانیان ، دانشگاه گندی شاپور بود . در این مرکز علمی علاوه بر دانشمندان ایرانی ، دانشمندان یونانی نیز حضور داشتند که کتب یونانی را به فارسی ترجمه می کردند .

حتی برخی از اعراب‌ شبه جزیره عربستان ، در گندی شاپور به آموختن طب پرداختند . از جمله حارث بن کلده از قبیلة بنی ثقیف و از مردم طایف ، پس از آموختن طب در این مرکز به طایف برگشت و به کار طبابت پرداخت . از آنجا که وی در دوران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم زندگی می کرد ، پیامبر (ص) بیمارانی را برای معالجه نزد وی می فرستاد .

استیپچویچ به وجود کتابخانه های سازمان یافته در دوران ساسانیان اشاره می کند که در  آنها استنساخ و ترجمة کتب صورت می گرفت :

«در دربار آخرین سلسلة فرمانروای ایران ، ساسانیان ، ادب و هنر و علم در سطح بسیار بالایی شکوفا شد و کتابخانه های سازمان یافته ای وجود داشت که در آنها نسخه های کهن رونویسی  و ترجمه           می شدند . بدین ترتیب ، در زمانی که میراث یونانی ـ رومی در اروپای غربی و حتی مدت زمانی در بیزانس روزگار دشواری را  از سر می گذراند ، ایران پناهگاه امن و زمینة مناسبی برای فعالیت شاعران و دانشمندان بود ؛ برای نمونه ، فلاسفة نوافلاطونی که ، پس از تعطیل آکادمی در سال 529 م به فرمان امپراتور یوستینیانوس ، ناچار به ترک آتن شدند ، به ایران پناه بردند . . . .

مسلمانان ، به دنبال فتح ایران در سال 637 م ، با کتابهای فراوان و شمار زیادی دانشمند و شاعر و افراد تأثیر پذیرفته از فرهنگ باستان و از همه مهمتر با تشکیلات آمادة فعالیت نظام مند علمی و فرهنگی (کتابخانه ها ، مراکز اسناد و آکادمیها) رو به رو شدند…»3

 

کتب ایرانیان و مورخین مسلمان

یکی از نکات قابل بررسی و تأمل برانگیز ، نگارش تاریخ ایران باستان و حوادث دوران پادشاهان ایران پس از سقوط ساسانیان ، به دست مؤرخین مسلمان است . در کتب این مؤرخین ، مطالب و تفاسیر متعدد و مفصل و گاه با ذکر جزئیات آن دوره ، آمده   است . طبری ، یعقوبی و دیگر مورخین مسلمان چگونه توانستند این اطلاعات را گردآوری نمایند ؟ مورخینی که هیچگاه در آن دوره زندگی نکردند ، چگونه قادر بودند با ذکر مشخصات پادشاهان ، تاریخ و حوادث دورة حکمرانی آنان را ثبت نمایند ؟ آیا تنها از منابع  یونانی بهره برده بودند ؟ در این صورت آیا واقعاً این منابع دارای چنین محتوائی بودند ؟

این دسته از مورخین از کتب تألیف شده به وسیلة ایرانیان در پیش از اسلام ، استفاده کردند . این کتب می توانست مستقیماً مورد استفاده قرار گیرند یا پس از ترجمه به عربی قابل استفاده باشند . از جمله ، ابن واضح یعقوبی در کتاب تاریخ یعقوبی ، حمزة اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء ، مقدسی در کتاب البداء و التاریخ ، ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه ، ثعالبی در غرر اخبار ملوک الفرس به تاریخ پادشاهان ایرانی و آداب و اخلاق ایرانیان اشاراتی کرده اند که نمی توانسته اند بدون استفاده از نوشته های ایرانیان قبل از اسلام ، به چنین کاری اقدام کنند . مسعودی در مروج الذهب به استفاده از کتب ایرانیان اشاره می کند .نلدکه معتقد است طبری تاریخ بزرگ خود را با استفاده از «خدای نامه» نوشته است .جاحظ در کتاب الحیوان اقرار می کند که از کتب و نوشته های اخلاقی  ایرانیان در تألیف خود سود برده است .

اما اینکه چرا نام آن منابع ذکر نشده می تواند چندین دلیل داشته باشد . رسمیت یافتن زبان عربی به عنوان زبان علمی و رسمی ، بی نیازی از متن اصلی به دلیل ترجمة آن به عربی ، بی اعتنائی به حفظ آثار  منسوب به پادشاهان و سهل انگاری در حفظ کتب ایران باستان می تواند از جملة این دلایل باشد .

         

 نتیجه گیری

ایرانیان از گذشته های بسیار دور به ارزش علم و کتابت پی برده بودند و متناسب با  عصر خویش بیشترین تلاش را در ثبت وقایع و حوادث داشتند . محدودیت ابزارهای نگارش و احیاناً کمبود آنها ، موجب می شد که عموماً از اطلاعات ضبط شده تنها یک نسخه وجود داشته باشد . همین امر یکی از عوامل مهم نابود شدن آثار مکتوب ایرانیان بوده است . وقتی جنگ ، انقلاب یا درگیری رخ می داد و این نوشته ها صدمه می دیدند و از بین می رفتند ، دیگر امکان بازنویسی آنها وجود نداشت .

ترجمة کتب در سطحی وسیع از دیگر کارهای مهم ایرانیان در عهد باستان بوده است . بعدها این امکان بوجود آمد که از کتب ، نسخه برداری شود و تعداد آنها فزونی یابد . سابقة  استنساخ کتاب و مراجعه  به خزانه برای مطالعة کتابها به دوران شاپور پسر اردشیر (مرگ در سال  272 قبل از میلاد) بر می گردد . در کتابخانه ها معمولاً امکانات و ابزار استنساخ و ترجمة کتب وجود داشت و در اختیار دانشمندان و مراجعه کنندگان قرار داده می شد .

کتب تألیفی یا ترجمه شده مانند اسناد و مدارک دولتی در خزانه ای وابسته به حکومت نگهداری می شدند . این خزانه ها در واقع کتابخانه هائی بودند که در اختیار دولت قرار داشتند . علاوه بر اینکه این کتب به دولت ارزش و اعتبار خاصی از نظر علم اندوزی می داد ، به دلیل اهمیت حفظ کتب ، دولت حفاظت و نگهداری از آنها را بر عهده می گرفت . در واقع پیش از آنکه استفادة عمومی از کتب مورد توجه  قرار  گیرد ، دولت خود را موظف به حفاظت از کتب می دید تا نسخه های منحصر بفرد از بین  نروند .

در آن دوره ، جمع آوری کتب از هر جای ممکن و حفاظت از آنها ، محور فعالیت ها بود و توجه به نیازهای مراجعه کنندگان به دلیل عدم گسترش سواد در بین مردم و دیگر شرایط خاص زمانی و مکانی ، از اهداف اولیه تشکیل کتابخانه ها نبوده است . کتب جمع آوری شده در  موضوعات گوناگون فرهنگی و علمی روز مانند فلسفه ، طب ، ستاره شناسی ، هواشناسی ، شعر ، ادبیات ، حقوق ، تاریخ و دین بود .

از آنجا که عموم مردم امکان سواد آموزی را نداشتند ، نمی توانستند از این مخازن استفاده کنند . به همین دلیل مراجعه کنندگان به خزانه های کتاب ، دانشمندان ، علماء و معدود افراد باسواد دیگر بودند که به دلیل داشتن سواد و علم ، موقعیت ممتاز اجتماعی داشتند .

 

 

 

 

ارجاعات:

1- تمدن ایران ساسانی.ص96

2- زن در حقوق ساسانی.ص16

3- کتاب در پویة تاریخ.ص272 

 

 

 

منابع

1- الجاحظ.کتاب الحیوان.الجزءالاول.بتحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون.بیروت:دارالجیل.

2- الجهشیاری،ابوعبدالله محمد بن عبدوس.کتاب الوزراء و الکتاب.با تحقیقات:مصطفی السقا و دیگران.ترجمه ابوالفضل طباطبائی.

3- استیپچویچ،الکساندر.کتاب در پویة تاریخ.مترجمان حمید رضا آژیرو حمید رضا شیخی.مشهد: آستان قدس رضوی،بنیاد پژوهشهای اسلامی،1373.

4- بارتلمه،کریستیان.زن در حقوق ساسانی.ترجمه و ملحقات از ناصرالدین صاحب الزمانی.[تهران]:عطائی،1337.

5- پیگولوسکایا،ن.شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان.ترجمة عنایت الله رضا.[تهران]:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1367.

6- دیاکونوف،ا.م.تاریخ ماد.ترجمة کریم کشاورز.[تهران]:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1371.

7- زیدان،جرجی.تاریخ تمدن اسلام.جلد سوم.ترجمة علی جواهرکلام.[تهران]:امیرکبیر،1333.

8- گیرشمن.ایران از آغاز تا اسلام.ترجمة محمد معین.تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1374.

9- لوکونین،ولادیمیر گریگورویچ.تمدن ایران ساسانی.ترجمة عنایت الله رضا.تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1372.

10- لیوزا،ژ.فی.دانش یونان در ایران دوره هخامنشی.ترجمة جواد محیی. تاریخ تمدن ایران.با مقدمه بقلم هانری ماسه و رنه گروسه.[تهران]: گوتمبرگ

11- محمدی،محمد.فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عرب.تهران:توس،1374.

12- مسعودی،ابوالحسن علی بن حسین.مروج الذهب و معادن الجوهر.جلد اول.ترجمة ابوالقاسم پاینده.تهران.بنگاه ترجمه و نشر کتاب،[1356].

13- یارشاطر،احسان و دیگران.تاریخ ایران.جلد سوم.قسمت اول:از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان.گردآورنده جی.آ.بویل.ترجمه حسن انوشه.تهران: امیرکبیر،1368.