جهان درون و رفتارها



به نام هستی بخش
                                                                              بهروز فرهادیان - 1376

 

                                                            

جهان درون و رفتارها

 

 

جهان را هر کس به گونه ای می بیند . حساسیت ها و قضاوت های هر کس متناسب با تفکری است که درباره جهان دارد . جهان هر کس نه این دنیای مادی است که خورشید ، دریا ، کوه ، زمین و آسمان دارد بلکه دنیایی است که او در درون خود دارد و بر اساس آن جهان بیرون را تفسیر می کند .

آنچه در جهان مادی اتفاق می افتد بر جهان درون افراد اثر می گذارد و به شکل های مختلف در رفتار و کردارها بازتاب می یابد . حس بویایی ، بینائی ، شنوایی ، لامسه و چشایی هر یک دری هستند برای ورود اطلاعات به دنیای درون . محدود ساختن دنیا در آنچه می بینیم یا اعتقاد به دنیایی فراتر از آنچه حواس ظاهری درک می کنند ، بسته به نوع نگرش ما درباره جهان هستی دارد که آن هم تحت تأثیر دنیای درون ماست . اعتقادات شخصی بخشی از جهان درونی است .

تفاوت در رفتارها نشانگر تفاوت درونی است . بنابراین اصلاح رفتاراز طریق اصلاح جهان درون باید صورت گیرد . اصرار بر تغییر رفتار بدون توجه به درون فرد امکان پذیر نیست و در نهایت به ریاکاری منجر می شود . اظهار نارضایتی یا شگفتی بدون توجه به دلیل رفتارهای خاص گاه مشکل ساز        می شود .

ابتدای تغییر رفتار ، تغییر در جهان درون است . به همین جهت اصرار بر چیزهایی که با فرهنگ مملکت تناسب ندارند سعی در تغییر جهان درونی است . این خطری در کمین است . ابزارها و وسایل متعددی در تغییر رفتارها به ویژه در رفتار جوانان بکار گرفته شده که سنخیتی با فرهنگ ندارند اما بدنبال این هستند که آرام آرام ذهن ها را از داشته های خود منحرف و امیدوار به فرهنگ بیگانه نمایند .

سعی در تغییر فرهنگ دینی به جهت دلسوزی یا علاقمندی به مردم نیست تنها می توان گفت منافع دنیوی انگیزه این کار است که  نشان از تفاوت در   جهان های درون دارد . نفوذ به جهان درونی از طریق راه های مختلف مثل بزرگ نمایی وقایع و کوچک شمردن همین وقایع در کشور مبلغین و انواع   سایت ها با هزینه های سرسام آور و نشان دادن فیلم ها و برنامه هایی که با فرهنگ خودی هیچ تناسبی ندارند ، نمونه ای از این کارهاست .

اما انسان به دلیل تمایل فطری و داشتن اختیار می تواند ایستادگی کند . اینجا اهمیت کارهای فرهنگی نمود پیدا می کند . هر حرکتی می بایست در جهت این تمایلات فطری صورت گیرد تا با فرهنگ دینی تناسب پیدا کند و پذیرش اراده و اختیار نتایحی دارد که گریز از آنها قابل توجیه نیست .

لازمه پذیرش اراده و اختیار ، قبول مسئولیت رفتارهاست . با اعتقاد به دنیای دیگر است که این مسئولیت معنا پیدا می کند . هر چه در دنیایی دیگر به دست آورد ، محصول اراده و اختیار او در این دنیا است .

 یکی از راه هایی که دیدگاه انسان را راجع به زندگی عوض می کند و از وسوسه ها و ابهامات بیرون می آید ، تفکر در موضوع خلقت به ویژه خلقت انسان است . حتی گریز از این امر می تواند سؤال برانگیز و قابل تأمل باشد .

چرا کسانی به صرفِ تفریح ، مشغولیت های متنوع و گذرانِ وقت بها    می دهند ؟ چرا انسان از تفکر دربارة خلقت به اشکال متفاوت گریز می زند ؟ مشغولیت های انسان امروز نسبت به گذشته فوق العاده بیشتر شده است .    ساعت ها بدون هدف مشخص عقلانی به برنامه های گوناگون رادیو و تلویزیون مشغول شدن تا انواع تفریح ها و خوشگذرانی های بدون برنامه که تنها به گذر روز و رسیدن به شب یا بر عکس  می انجامد ، حکایت از تلاش برای فرار از عاقبت اندیشی دارد .

شاید به خاطر این است که از رسیدن به آنچه عقل می پذیرد ، گریزان است . گر چه تاریخ و عملکرد کسانی که به نام دین و خداباوری مردم را مورد سوء استفاده قرار دادند ، بی تاثیر نیست ولی آیا تنها از دین و مذهب سوء استفاده شده است ؟‌

بسیاری از متفکران درباره «مرگ» نظر داده اند و گاه به حسرت مناظر زیبایی نشستند که آنها نیستند و انسان های دیگر بی توجه به آنچه بر آنها گذشته ، از آن زیبایی ها لذت می برند . مثل انسان های فعلی که از پس میلیون ها سال وارث انسان هایی شده اند که نام و نشانی از آنها نیست و کسی از اضطراب ها ، غم و غصه ها ، مشکلات ، وسواس ها و دلشوره های آنها نسبت به فرزندان و دیگر انسانها خبر ندارند . چه کاخ و کوخ نشین هایی که با همة لذت ها یا     تلخی هایی که در زندگی داشتند اکنون در این جهان نام و نشانی از آنها باقی نمانده و انسان های فعلی ساکن کره زمین هیچگاه یادی هم از آنها نمی کنند .

بدون شک ما هم روزی به چنین وضعی خواهیم رسید . انسان هایی که وارث ما می شوند ، خود در دنیای درونی خویش چنان مشکلات ، دلواپسی ها یا خوشی هایی دارند که فرصت فکر کردن به ما و زندگی ما را ندارند . انسان های گذشته هم بر روی همین زمین و زیر همین آسمان زندگی می کردند ، اما در دنیای درونی ما چقدر جا دارند ؟! مسیری میلیون ساله که «آمدن و رفتن» در آن اصل شده ، بر دوش ها سنگینی می کند . چرا این چنین آدم ها می آیند و        می روند ؟ این همه تلاش و درگیری ، رنج و درد یا خوشی و شادی که با مرگ ظاهراً به انتها می رسد برای چیست ؟

چه جنگ ها و درگیری هایی که رخ نداده و میلیون ها نفر را به کام مرگ نفرستاده است . غرورها و مستی های پیروزمندانه و غصه های شکست خوردگان را اثری نیست یا در داستان ها به صورتی گنگ و سربسته سخن از آنها به میان می آید . ما نیز روزی به کاروان فراموش شدگان خواهیم پیوست تا آیندگان بیایند و این راه ادامه یابد .

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت       ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت1

آخر این رفت و شد به کجا می رسد ؟! سؤالی که انسان های بسیاری را به خود مشغول کرده و انسان های بسیاری برای فرار از آن به هر وسیله ای خود را مشغول می کنند . اما قرآن و متون اسلامی پاسخ های روشن و مطمئنی به این گونه سؤالات داده اند و پرورش یافتگان چنین مکتبی با وقار و آرامشی گیرا زندگی را با هدفی روشن دنبال کرده اند .

گرچه در جزئیات موضوع ، تفاوت هایی بین معتقدین به این آئین وجود دارد اما در اصل موضوع تردیدی مشاهده نمی شود . شرط ورود به این آیین ، اعتقاد به اصول مشترکی است که قرآن فرموده است . اما برخی در تفسیر آیات قرآن وجوه گوناگونی بیان کرده اند .

در تعریف «معجزه» گفته اند کاری که مطابق یافته هاتی معمول و توان بشری نباشد . بنا به اعتقاد مسلمانان ، «قرآن» معجزه ای است که جاودانه دراختیار بشر است و هر کس می تواند بدان مراجعه کند ، برخلاف معجزات دیگر که محدود به زمان خاصی بودند .  

درک این نکته که انسان ویژگی هایی دارد که سایر پدیده های هستی فاقد آنها هستند ، بر درک موضوع یاری رسان خواهد بود . این ویژگی ها از عوامل اصلی ارسال پیامبران و معجزات آنها بوده است .

بر این اساس انسان راهی طولانی را در پیش دارد و هر لحظه که احساس کند به خود واگذاشته است دست به کاری می زند که توشه او را برای طی مسافت پیش رو از بین می برد . چه بسا تا به سر منزل مقصود برسد ، راهی بس طولانی و پر از خطر ، مشکل ، ابهام و گمان در پیش داشته باشد .

هر کس به اتکاء اراده ، ارث و محیط موجودی است منحصر بفرد که ابزار لازم متناسب با آنچه باید باشد در اختیارش قرار دارد . اراده و میل او به ظهور آنچه به شکل استعداد در درون وی قرار دارد ، شخصیت فرد را شکل   می دهد . میل به خوبی و بدی در انسان وجود دارد اما اینکه خوبی را به عمل در آورد یا تابع بدی باشد ، اراده به هر یک از آنها شرط است .  

این دنیا بسان پلی دانسته می شود که به جهانی دیگر متصل است و هر گونه نمی توان در آن عمل کرد . همه می دانند که پل جای ایستادن نیست بلکه وسیله ای برای رسیدن به مقصد است . دنیا نیز چنین است پس رفتاری که با دنیای بعد از این پل تناسب دارد و انسان را به سعادت می رساند ، مجاز شمرده می شود .

همه کسانی که به دنیای دیگر معتقدند جهان درونی یکسانی ندارند همچنان که غیر معتقدین نیز همین حالت را دارند . به همین دلیل است که آنان  رفتارهای



 

 


 1ـ دیوان حافظ ـ ص 66

متفاوتی دارند . رفتارهای متفاوت باید قابل تحمل باشد زیرا که دنیای افراد متفاوت است . خداوند ، انسان را اینگونه خلق کرده و قابل تغییر نیست .

برای آسان تر شدن موضوع به مثالی اکتفا می شود . اعتقاد مشترکی در مورد «دنیای جنین» وجود دارد . انسان های   فعلی ، همگی دورانی را به عنوان «دوران جنینی» طی کرده اند . بدون طی چنین دنیایی ورود به عالم مادی امکان پذیر نیست . در واقع شرط ورود به این دنیای مادی ، گذران دوران جنینی است . در این دوران ابزارها و زمینه های لازم برای آنچه در این مرحله از حیات احتیاج است ،  فراهم می شود . این دوران باید طی شود تا دست و پا و سایر اندام ها رشد کنند . 

چگونگی بهره گیری از این ابزارها منوط به رشد کامل آنها در دوران جنینی است . اگر به دلیل بیماری مادر یا سایر دلایل لطمه ای به رشد جنین وارد شود ، آثار آن را در دنیای بعدی خواهد دید . مشکل عدم بینایی کودک تازه متولد شده یا عدم شنوایی از ین جمله اند . یعنی نحوه زندگی در دنیای بعدی به چگونگی زندگی در این دنیا (دنیای رحم) بستگی دارد .  

بنابراین دوران جنینی دورانی است که بالاجبار باید طی شود تا مرحله دیگری از حیات مادی به وجود آید . در این دوره «استعداد» زندگی در مرحله بعدی فراهم می شود ولی تفاوت ها همچنان وجود دارد . آیا خود جنین از طیچنین مراحلی آگاه است ؟ امروزه با امکانات پزشکی می توان دوران مختلف نه ماهه جنین را بررسی کرد و وابستگان را از وجود انسانی که بعداً به وجود خواهد آمد ، آگاهی داد . اما راهی هست تا به جنین این آگاهی را داد که او به مرحله ای از حیات می رسد که ویژگی های خاص خود را دارد ؟

چگونه درخشندگی خورشید ، زیبایی مناظر و جنگل ها ، خروش آبهای رودخانه ها ، وسعت اقیانوس ها ، تغذیه از راه دهان ، حرکت با پا و دویدن ، خندیدن ، حرف زدن و . . . را برای جنین می توان توصیف کرد ؟! ما که دوران جنینی را گذرانده ایم می دانیم این ها چه معنایی دارند و چه بسا آنقدر تکراری شده اند که گمان می کنیم حتی ارزش فکر کردن هم ندارند . ولی چون جنین ابزارهای لازم برای درک این واقعیات ندارد ، امکان فهم نیز ندارد .

امکان فهم نداشتن برابر با وجود نداشتن واقعیات نیست . جنین باید مراحلی را پشت سر نهد تا امکان درک مرحله ای دیگر برای وی فراهم شود . این مراحل بالاجبار طی می شوند و اراده و اختیار جنینی نقشی در این مراحل ندارد . با پشت سر نهادن این مرحله و فراهم شدن ابزارها و امکانات جدید ، امکان نفی دورة گذشته ممکن نیست .

جنین خود جزئی از دنیای مادی است و دنیای مادی او را در دل خود جای داده است اما جنین به این جهت که امکانات فهم و درک را ندارد ، نمی تواند این واقعیت را بفهمد و راهی برای فهماندن واقعیت به او وجود ندارد . شاید گفته شود این پرسش کردن نمی خواهد ، همه می دانند که جنین  ابزار دریافت این مسائل را ندارد و تا متولد نشود و مدتی نگذرد امکان چنین ارتباطی وجود ندارد .

عمده مسئله اینجاست . یعنی باید بپذیریم در مرحله ای خاص امکان دریافت و درک برخی واقعیات وجود دارد . پس از اینکه مدت زمان لازم برای آمادگی جنین گذشت ، او به این دنیا می آید . گریه نشانة حضور انسان تازه از راه رسیده است . اطرافیان و وابستگان جنین بر خلاف او خندان و شادمان هستند . خداوند مقدمات را از پیش آماده کرده است . جنین گرسنه است اما نمی توان از غذاهایی که آدم های بزرک استفاده می کنند به او داد . شیر در سینه مادر از پیش آماده شده و همزمان با تولد جنین آماده تأمین نیازهای بدن اوست .

یعنی در دنیا همه چیز بر اساس نظم و حکمت استوار است . در این دنیا هم مثل جنین امکانات لازم برای زندگی در دنیای دیگری فراهم می شود با این تفاوت که در این دنیا "اراده و اختیار" شکل دهنده رفتارهاست . این دنیای درون رفتار خاصی نیز طلب می کند . کسی که به نیروی مافوق بشری معتقد است  نمی تواند هر گونه که خواست عمل کند . عمل او را جهان درون تعیین می کند . او رفتاری را به انچام می رساند که آن نیروی برتر مچاز دانسته در غیر این صورت باید چهان درون او را به شکلی دیگر معنی کرد .

 

 

 

 

 

منابع

قرآن مجید

1- نهج البلاغه ـ ترجمه محمد دشتی ـ مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین (ع) ـ چاپ پنجم  : قم1385.

2- صحیفه مبارکه سجادیه ـ علی بن حسین (ع) ـ مترجم کاظم ارفع ـ تهران : فیض کاشانی ـ چاپ دوم ـ 1385.

3- گراهام ، رابرت . بی : روان شناسی فیزیولوژیک ـ ترجمه علی رضا رجایی ، علی اکبر صارمی ـ مشهد : شرکت به نشر 1380.

4- نجاتی ، محمد عثمان : قرآن و روان شناسی ـ ترجمه عباس عرب ـ چاپ چهارم ـ مشهد : آستان قدس رضوی ، بنیاد پژوهشهای اسلامی ، 1377.

5- حافظ شیرازی : دیوان ـ از روی نسخه تصحیح شده علامه محمد قزوینی ـ تهران :ک پیام عدالت ، چاپ یازدهم 1382.

6- النیشابوری ، حسین بن علی بن محمّد بن احمد : روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن ـ به کوشش و تصحیح : دکتر محمد جعفر یاحقی ـ دکتر محمّد مهدی ناصح ـ مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی 1366.

7- کاشانی ، ملا فتح الله : منهج الصّادقین ـ با مقدمه و پاورقی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی ـ چاپ سوم ـ تهران : کتابفروشی اسلامیّه 1346.  جلد سوم

8- النسائی . سُننُ النَّسائیّ ـ بشرح الحافظ جلال الدّین السیوطی و حاشیه الأمام اسّندی ـ بیروت : دارلفکر ، سنه 1348 هجریه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.